illuminating


معنی: منور

جمله های نمونه

1. his critique of the government's policies was very illuminating
سنجشگری او از سیاست های دولت بسیار روشنگر بود.

2. Dear teacher, thank you for illuminating my voyage of life with your own light of life. My grateful sentiments come from the bottom of my heart.
[ترجمه گوگل]معلم عزیز، ممنون که سفر زندگی من را با نور زندگی خود روشن کردی احساسات سپاسگزار من از ته قلب من سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]استاد عزیز، ممنون که سفر مرا با روشنایی زندگی روشن کردید احساسات grateful از ته قلبم بیرون می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I found his talk most illuminating.
[ترجمه گوگل]به نظر من صحبت های او روشن تر بود
[ترجمه ترگمان]حرف او را بسیار روشن و روشن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His autobiography provides an illuminating insight into his mind.
[ترجمه گوگل]زندگی نامه او بینش روشنگری را در ذهن او ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]زندگینامه او بینشی روشن در ذهن او فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The play offers some illuminating insights into the King's character.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه بینش های روشنگری را در مورد شخصیت پادشاه ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه بینش روشنی در مورد شخصیت پادشاه به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The searchlights glared, illuminating the prison yard.
[ترجمه گوگل]نورافکن ها خیره شدند و حیاط زندان را روشن کردند
[ترجمه ترگمان]The روشن شد و حیاط زندان را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These lights are used for illuminating the playing area.
[ترجمه گوگل]از این چراغ ها برای روشنایی فضای بازی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این نورها برای روشن کردن منطقه بازی به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In general, asking for feedback can be illuminating and useful, and shows great self-confidence and self-worth to the employer.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، درخواست بازخورد می تواند روشنگر و مفید باشد و اعتماد به نفس و ارزش خود را به کارفرما نشان دهد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، درخواست بازخورد می تواند روشن و مفید باشد و اعتماد به نفس و اعتماد به نفس زیادی را به کارفرما نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As well as illuminating a relatively unexplored area, the research should be useful to educationalists and others working with Hindu children.
[ترجمه گوگل]علاوه بر روشن کردن یک منطقه نسبتا ناشناخته، این تحقیق باید برای مربیان آموزشی و سایر افرادی که با کودکان هندو کار می کنند مفید باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر روشن کردن یک منطقه نسبتا کشف نشده، تحقیق باید برای educationalists و سایر افرادی که با کودکان هندو کار می کنند مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lightning forked overhead, illuminating the camp like day, and thunder crashed deafeningly through the deep darkness that followed.
[ترجمه گوگل]رعد و برق در بالای سرش می دوید و مانند روز کمپ را روشن می کرد و رعد و برق در تاریکی عمیقی که پس از آن رخ می داد، کر کننده بود
[ترجمه ترگمان]رعد و برق از بالای سرم گذشت و چادر را مثل روز روشن کرد و رعد با صدای کر کننده ای در تاریکی عمیق که به دنبالش بود برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nevertheless, Blake's achievement in producing digestible theory and illuminating analyses within the confines of such a short book is considerable.
[ترجمه گوگل]با این وجود، دستاورد بلیک در تولید نظریه قابل هضم و تحلیل های روشنگر در محدوده چنین کتاب کوتاهی قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]با این حال، موفقیت (بلیک)در تولید نظریه قابل هضم و تجزیه و تحلیل های illuminating در محدوده این یک کتاب کوتاه قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. More flares had joined the others, illuminating the area like some fiery aquatic tattoo.
[ترجمه گوگل]شراره های بیشتری به بقیه ملحق شده بودند و منطقه را مانند خالکوبی آتشین آبزی روشن می کردند
[ترجمه ترگمان]گلوله های نورانی دیگر به بقیه ملحق شده بودند، و این ناحیه را مانند یک خال کوبی آبی آتشین روشن کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It includes also some illuminating statements by the poets themselves on their aesthetic outlook and their place in literary history.
[ترجمه گوگل]همچنین شامل برخی اظهارات روشنگر خود شاعران در مورد دیدگاه زیبایی‌شناختی و جایگاه آنها در تاریخ ادبی است
[ترجمه ترگمان]همچنین شامل برخی اظهارات روشن کننده توسط شاعران درباره دیدگاه زیبایی شناختی شان و جایگاه آن ها در تاریخ ادبی نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some food names are less illuminating.
[ترجمه گوگل]نام برخی از غذاها کمتر روشن کننده است
[ترجمه ترگمان]بعضی از نام های غذایی illuminating less
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منور (صفت)
enlightening, illuminating

انگلیسی به انگلیسی

• enlightening, informative; brightening, casting light

پیشنهاد کاربران

درخشان، روشنگر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : illumine / illuminate
✅️ اسم ( noun ) : illumination
✅️ صفت ( adjective ) : illuminated / illuminating
✅️ قید ( adverb ) : _
ضیاگستر. [ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) ضیاپاش . روشنائی بخش . ( آنندراج ) :
گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر شود
گاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود.
فرخی .
ظل ّ طوبی است بر آنکس که ضیاگستر شد
آفتاب ِ شرف و حشمت و سلطان شرف .
سوزنی .
آگاهی بخشیدن
راهگشا
آموزنده
روشنگر
حاوی اطلاعات مفید و جدید ؛مترادف: informative

بپرس