industrious

/ˌɪnˈdəstriəs//ɪnˈdʌstrɪəs/

معنی: ساعی، ماهر، زبر دست، کوشا
معانی دیگر: سختکوش، پرکار، باپشتکار، (در اصل) زرنگ، زبل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: industriously (adv.), industriousness (n.)
• : تعریف: actively productive; hard-working.
مترادف: busy, energetic, productive
متضاد: idle, indolent, lazy, slothful
مشابه: assiduous, diligent, dynamic, hard, sedulous

- I was very industrious this weekend and got a lot of work done on my house.
[ترجمه گوگل] این آخر هفته خیلی سخت کوش بودم و کارهای زیادی روی خانه ام انجام دادم
[ترجمه ترگمان] من این آخر هفته خیلی تلاش کردم و کاره ای زیادی رو توی خونه ام انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some very industrious students came up with a plan to install solar panels on the roofs of the dormitories.
[ترجمه گوگل] برخی از دانشجویان بسیار پرتلاش طرحی برای نصب پنل های خورشیدی در پشت بام خوابگاه ها ارائه کردند
[ترجمه ترگمان] برخی از دانشجویان بسیار کوشا، طرحی را برای نصب صفحات خورشیدی بر روی سقف خوابگاه ها مطرح کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the people of esfahan are very industrious
مردم اصفهان بسیار باپشتکارند.

2. A good head and an industrious hand are worth gold in any land.
[ترجمه مهدی] یک فکر خوب و دست کوشا حکم طلا در هر سرزمینی را دارد
|
[ترجمه گوگل]سر خوب و دست کوشا در هر سرزمینی به طلا می ارزد
[ترجمه ترگمان]یک سر خوب و دست industrious ارزش طلا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is not enough to be industrious, so are the ants. What are you industrious about?
[ترجمه گوگل]سخت کوش بودن کافی نیست، مورچه ها هم همینطور هستند در چه کاری سخت کوش هستید؟
[ترجمه ترگمان]سخت نیست که سخت کوش باشید، پس مورچه ها هستند در این مورد چی کار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If the tiller is industrious, the farmland is productive.
[ترجمه گوگل]اگر پنجه کوشا باشد، زمین کشاورزی مولد است
[ترجمه ترگمان]اگر سکان بانی کار باشد، زمین کشاورزی سازنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We Chinese people are brave and industrious.
[ترجمه گوگل]ما مردم چین شجاع و کوشا هستیم
[ترجمه ترگمان]ما مردم چینی شجاع و کوشا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was an industrious and willing worker.
[ترجمه گوگل]او کارگری سخت کوش و مشتاق بود
[ترجمه ترگمان]او کارگری سخت کوش و راغب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ant is the most industrious animal, but it most be scanty of words.
[ترجمه گوگل]مورچه سخت‌کوش‌ترین حیوان است، اما کلام آن کم است
[ترجمه ترگمان]مورچه the حیوان is است، اما از کلمات خیلی کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Apart from his intelligence, he was tirelessly industrious.
[ترجمه گوگل]او جدای از هوش و ذکاوتش، خستگی ناپذیر هم سخت کوش بود
[ترجمه ترگمان]به غیر از هوش اون، اون بطور خستگی ناپذیر سخت کوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Chinese are an industrious nation.
[ترجمه گوگل]چینی ها ملتی سخت کوش هستند
[ترجمه ترگمان]چینی ها ملت کوشا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Japanese are an industrious people.
[ترجمه گوگل]ژاپنی ها مردمی سخت کوش هستند
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها مردمی زحمتکش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is not enough to be industrious, the ants are very industrious. You are what?
[ترجمه گوگل]سخت کوش بودن کافی نیست، مورچه ها بسیار سخت کوش هستند شما چکاره هستید؟
[ترجمه ترگمان]سخت نیست که سخت کوش باشید، مورچه ها خیلی industrious تو چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She's extremely competent and industrious.
[ترجمه گوگل]او فوق العاده شایسته و پرتلاش است
[ترجمه ترگمان]او بسیار شایسته و با پشت کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He isn't particularly clever but industrious.
[ترجمه گوگل]او به خصوص باهوش نیست، اما سخت کوش است
[ترجمه ترگمان]او مخصوصا باهوش و زرنگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is industrious about his study.
[ترجمه گوگل]او برای درس خواندن سخت کوش است
[ترجمه ترگمان]او در اتاق کار خود کوشا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساعی (صفت)
careful, active, industrious, diligent, studious, assiduous, laborious, painstaking, sedulous

ماهر (صفت)
capable, slick, great, handy, understanding, industrious, cunning, adept, skilled, expert, skillful, proficient, skilful, dexterous, adroit, deft, dextrous, light-footed, light-handed, ingenious, workmanlike, workmanly, natty, sciential, wieldy

زبردست (صفت)
industrious, adept, proficient, dexterous, adroit, deft, dextrous, habile

کوشا (صفت)
industrious, diligent, studious, trying, sedulous

انگلیسی به انگلیسی

• hard-working, diligent
someone who is industrious works very hard; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس