infectious

/ˌɪnˈfekʃəs//ɪnˈfekʃəs/

معنی: ساری، واگیر، مسری، فاسد کننده، عفونی، سام
معانی دیگر: آلودگر، گندآور، آلوده کننده، پلشتگر، شوخ آور، گندشی، واگیردار، (مجازی) همه گیر، رجوع شود به: infective

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: infectiously (adv.), infectiousness (n.)
(1) تعریف: capable of being transmitted by infection.
مترادف: communicable, contagious, transmissible
مشابه: catching, pestilent, septic, toxic, virulent

- The passengers were kept in quarantine because their disease was infectious.
[ترجمه گوگل] مسافران به دلیل عفونی بودن بیماریشان در قرنطینه نگهداری شدند
[ترجمه ترگمان] مسافران در قرنطینه نگهداری می شدند چون بیماری آن ها مسری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: easily communicated to and affecting others, as though by contagion.
مترادف: catching, contagious
مشابه: communicable, compelling, epidemic, irresistible

- The desk clerk's infectious smile brought a cheery expression to most of the guest's faces.
[ترجمه گوگل] لبخند عفونی متصدی میز، حالتی شاد را به چهره بیشتر مهمان نشان داد
[ترجمه ترگمان] لبخند مسری روی میز، چهره شاد و cheery را به اکثر چهره ها تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. infectious good humor
شوخ دلی همه گیر

2. an infectious disease
بیماری عفونی

3. fear is infectious
ترس مسری است.

4. aids is highly infectious
ایدز بسیار واگیردار است.

5. to isolate a child with an infectious disease
بچه ای را که دچار بیماری عفونی شده است از دیگران جدا کردن

6. Infectious diseases can be acquired in several ways.
[ترجمه گوگل]بیماری های عفونی را می توان از راه های مختلفی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]بیماری های عفونی را می توان به چند روش به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was an infectious organism that he studied.
[ترجمه گوگل]این یک ارگانیسم عفونی بود که او مطالعه کرد
[ترجمه ترگمان]این یک ارگانیسم infectious بود که مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her joy was so infectious that he momentarily forgot his own fears for the future.
[ترجمه گوگل]شادی او چنان مسری بود که لحظه ای ترس های خود را از آینده فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]شادی او چنان همه گیر بود که برای لحظه ای ترس های خود را از یاد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Laughter is one of the most infectious expressions of emotion.
[ترجمه گوگل]خنده یکی از مسری ترین ابراز احساسات است
[ترجمه ترگمان]خنده یکی از the بیان احساسات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She radiates an infectious enthusiasm for everything she does.
[ترجمه گوگل]او برای هر کاری که انجام می دهد شور و شوق عفونی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]او برای هر کاری که می کند شور و شوق فراوانی هم از خود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any infectious disease must be notified at once to the Health Ministry.
[ترجمه گوگل]هرگونه بیماری واگیردار باید فوراً به وزارت بهداشت اطلاع داده شود
[ترجمه ترگمان]هر گونه بیماری عفونی باید بلافاصله به وزارت بهداشت اطلاع داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those suffering from infectious diseases were separated from the other patients.
[ترجمه گوگل]مبتلایان به بیماری های عفونی از سایر بیماران جدا شدند
[ترجمه ترگمان]کسانی که از بیماری های عفونی رنج می برند از بیماران دیگر جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Infectious diseases are spreading among many of the flood victims.
[ترجمه گوگل]بیماری های عفونی در میان بسیاری از قربانیان سیل در حال گسترش است
[ترجمه ترگمان]بیماری های عفونی در میان بسیاری از قربانیان سیل در حال گسترش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What an infectious laugh she has!
[ترجمه kiana] چه خنده ی عصبی ای دارد
|
[ترجمه گوگل]چه خنده مسری دارد!
[ترجمه ترگمان]چه خنده مسری دارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous

واگیر (صفت)
catching, infectious, contagious, epidemic

مسری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous, epidemic, zymotic

فاسد کننده (صفت)
infectious, corrosive, putrefactive, degenerative

عفونی (صفت)
infectious, pestiferous, zymotic, infected, putrefied

سام (صفت)
infectious, pestilential

انگلیسی به انگلیسی

• causing infection; contagious, can be passed from one person to another; contaminating, polluting
if you have an infectious disease, people near you can catch it from you.
if a feeling is infectious, it spreads to other people.

پیشنهاد کاربران

[ADJECTIVE]
1 ) - ( of a disease ) able to be passed from one person, animal, or plant to another
- able to pass a disease from one person, animal, or plant to another
واگیر - واگیردار - مُسری
...
[مشاهده متن کامل]

2 - Something that is infectious has an effect on everyone who is present and makes them want to join in
- able to infect someone
عفونی - ایجاد شده به وسیله عفونت و یا قادر به مرتبط گشتن با آن
💠 infectious diseases
💠 Gentlemen, you are all doctors.
You know infectious diseases need sun more. . . Than the others.
Why are you leaving?
Because you've all missed the point.
Sitting here fighting about a building not yet built.
We are not fighting we are. . .
آقایون، شما همه تون دکترین.
همه تون خیلی خوب میدونید که بیمارای بخش عفونی بیشتر از همه به آفتاب احتیاج دارن.
خب دارن که دارن! مگه مریضای من ندارن. . .
فکر میکنی من میخوام برم اونجا پاهامو دراز کنم و استراحت کنم؟!
همه تون میدونید که من تو خونه یه آفتاب کافی خوبی دارم.
اِی بابا این حرفا چیه!
آقای دکتر باز داره راجع به ویلاهای خودش حرف میزنه.
آقاجون ما که نیومدیم اینجا به همدیگه پُز خونه هامون بدیم!
نخیر. . . ! اینا ول کن نیستن!
کجا؟
آقاجون شماها همه تون بکلی اصلأ از مرحله پرتین.
مسائل اساسی رو گذاشتین کنار، سر یه ساختمون بیخودی دارین جر و بحث میکنین.
چه جر و بحثی دکتر جون، ما داریم. . .
3 - If something is infectious, it quickly spreads or influences others
( رویداد/حالت/جو/حال و هوا ) سرایت کننده - قابل سرایت
💠 an infectious laugh

واگیردار در مقابل غیر واگیر non - infectious
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : infect
✅️ اسم ( noun ) : infection / infectiousness
✅️ صفت ( adjective ) : infected / infectious / infective
✅️ قید ( adverb ) : infectiously
واگیر دار، قابل سرایت، مُسری، سرایت کننده/عفونی/فرد یا چیز دارای بیماری مُسری: آلوده کننده، ناقل.
عفونی

بپرس