jambalaya

/ˌdʒæmbəˈlaɪə//ˌdʒæmbəˈlaɪə/

معنی: اش شله قلمکار
معانی دیگر: (آشپزی کرئول ها creole) تاس کباب برنج و میگو (یا خرچنگ یا جوجه و غیره) با سبزی و ادویه ی زیاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a Creole dish of rice cooked with ham, chicken, shrimp, oysters, and the like, and seasoned with herbs and spices.

جمله های نمونه

1. Gumbo, rice dressings and Jambalaya are all one-pot dishes, which are perfect for feeding large numbers.
[ترجمه گوگل]گامبو، سس برنج و جامبالایا همگی غذاهای یک دیگ هستند که برای غذا دادن به تعداد زیاد مناسب هستند
[ترجمه ترگمان]gumbo، لباس برنج و Jambalaya همه غذاهای one هستند که برای تغذیه اعداد بزرگ مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Jambalaya, craw- fish pie, fillet gumbo.
[ترجمه گوگل]جامبالایا، پای ماهی خرچنگ، گامبو فیله
[ترجمه ترگمان]پای fish، پای ماهی، ماهیچه gumbo
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dishes include Jambalaya stew, pecan pie and roasted salmon.
[ترجمه گوگل]این غذاها شامل خورش جامبالایا، پای اسپند و ماهی آزاد بوداده می شود
[ترجمه ترگمان]این غذاها شامل خورش بادام زمینی، کیک pecan و سالمون roasted می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Jambalaya and craw fish pie and fillet gumbo.
[ترجمه گوگل]پای جامبالایا و خرچنگ ماهی و فیله گامبو
[ترجمه ترگمان]پای ماهی Jambalaya و craw و fillet gumbo
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jambalaya and a crawfish pie and fillet gumbo.
[ترجمه گوگل]جامبالایا و پای خرچنگ و گامبو فیله
[ترجمه ترگمان]یه خورده خرچنگ و یک خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was cheese soup and a brat, or clam chowder and baked stuffed lobster, or gumbo and chicken jambalaya.
[ترجمه گوگل]سوپ پنیر و سوپ، یا صدف خوراکی و خرچنگ شکم پر پخته، یا گامبو و مرغ جامبالایا بود
[ترجمه ترگمان]سوپ پنیر و سوپ جوجه یا سوپ صدف خوراکی و خوراک خرچنگ و مرغ سوخاری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Visitors are enjoying crawfish etouffees, red beans and rice, gumbo, jambalaya and the famous fried pastries called beignets.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان از اتوفی خرچنگ، لوبیا قرمز و برنج، گامبو، جامبالایا و شیرینی های سرخ شده معروف به نام بیگنت لذت می برند
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان از crawfish etouffees، لوبیا قرمز و برنج، gumbo، jambalaya و شیرینی های سرخ کرده معروف به نام beignets لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cooks generally don't want guests in there, but I love having people around me when I'm making food, says the designer, who hosts monthly jambalaya dinners for friends and throws frequent parties.
[ترجمه گوگل]آشپزها عموماً نمی خواهند مهمان در آنجا باشند، اما من عاشق این هستم که وقتی در حال درست کردن غذا هستم، اطرافیانم باشند، این طراح که هر ماه برای دوستانش شام جامبالایا برگزار می کند و میهمانی های مکرر برگزار می کند، می گوید
[ترجمه ترگمان]طراح که میزبان شام های ماهانه برای دوستان می شود و احزاب تکراری را اخراج می کند می گوید که آشپز به طور کلی دوست ندارد در آنجا مهمان داشته باشد، اما من عاشق این هستم که وقتی مشغول تهیه غذا هستم مردم را دور خودم داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اش شله قلمکار (اسم)
patchwork, hodgepodge, jambalaya, mishmash, hotchpotch

انگلیسی به انگلیسی

• (cuisine) creole stew consisting of rice and shrimp

پیشنهاد کاربران

بپرس