lay on

/ˈleɪˈɑːn//leɪɒn/

معنی: حمله کردن، یورش کردن، گستردن
معانی دیگر: 1- روی چیزی مالیدن یا پراکنده کردن (مثل رنگ بر دیوار) 2- حمله کردن به، ضربات مکرر زدن، ضربه زدن

جمله های نمونه

1. I lay on my back and looked up at the stars.
[ترجمه گوگل]به پشت دراز کشیدم و به ستاره ها نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]به پشت دراز کشیدم و به ستاره ها نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A coil of rope lay on the beach.
[ترجمه گوگل]سیم پیچی از طناب روی ساحل افتاده بود
[ترجمه ترگمان]یک حلقه طناب روی ساحل افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He lay on the beach, sifting the sand through his fingers.
[ترجمه گوگل]روی ساحل دراز کشید و شن ها را از میان انگشتانش الک کرد
[ترجمه ترگمان]او روی ساحل دراز کشیده بود و شن ها را در میان انگشتانش الک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We lay on our backs under the tree.
[ترجمه گوگل]به پشت زیر درخت دراز کشیدیم
[ترجمه ترگمان]پشت درختی دراز کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No matter what he talks he likes to lay on the colours.
[ترجمه گوگل]مهم نیست که او چه حرفی می زند، دوست دارد روی رنگ ها بگذارد
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که او چه می گوید دوست دارد روی رنگ ها دراز بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They lay on free entertainment at the club every day.
[ترجمه گوگل]آنها هر روز در کلوپ سرگرمی رایگان می کردند
[ترجمه ترگمان]هر روز در باشگاه تفریح می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The animal lay on the ground, its whole body twitching and jerking.
[ترجمه گوگل]حیوان روی زمین دراز کشیده بود و تمام بدنش تکان می خورد و تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]حیوان روی زمین افتاده بود و تمام بدنش می لرزید و تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Coils of rope lay on the quayside.
[ترجمه گوگل]سیم پیچ های طناب در کنار اسکله افتاده بود
[ترجمه ترگمان]بار انداز روی زمین بار انداز دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A leaden weight lay on her heart as she waved him goodbye.
[ترجمه گوگل]وقتی برای خداحافظی دست تکان داد، وزنه ای سربی روی قلبش نشست
[ترجمه ترگمان]وقتی دستش را برای خداحافظی تکان می داد، بار سنگینی بر قلبش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They lay on the firm sands, listening to the plaintive cry of the seagulls.
[ترجمه گوگل]روی شن‌های سفت دراز کشیده‌اند و به فریاد غم‌انگیز مرغ‌های دریایی گوش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]روی شن ها دراز کشیده بودند و به صدای ناله های رقت انگیز مرغان دریایی گوش می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stars twinkled above them as they lay on the hill.
[ترجمه گوگل]وقتی روی تپه دراز کشیده بودند، ستاره ها بالای سرشان چشمک می زدند
[ترجمه ترگمان]همچنان که روی تپه دراز کشیده بودند، ستارگان بالای سرشان برق می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A thin, veined hand lay on the coverlet.
[ترجمه گوگل]دستی نازک و رگدار روی روتختی دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]دستی نازک و خون آلود روی روانداز قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An open suitcase lay on her bed.
[ترجمه گوگل]یک چمدان باز روی تختش دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]یک چمدان باز روی تختش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was kicked and punched as he lay on the ground.
[ترجمه گوگل]در حالی که روی زمین دراز کشیده بود با مشت و لگد مورد ضرب و شتم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او لگد زده و با مشت روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A thick layer of dust lay on the furniture.
[ترجمه گوگل]لایه غلیظی از گرد و غبار روی مبلمان افتاده بود
[ترجمه ترگمان]قشر ضخیمی از گرد و خاک روی مبل ها افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حمله کردن (فعل)
attack, souse, aggress, assail, impinge, lay on, set on

یورش کردن (فعل)
lay on

گستردن (فعل)
spread, propagate, lay on, streak, strive

پیشنهاد کاربران

پهن کردن ( چیزی مانند نقشه بر روی میز )
lay sth on یعنی فراهم کردن، تدارک دیدن. .
[ریاضی ] زمانی که نقطه ای یا خطی بر روی خط دیگر قرار بگیرد یا رو هم قرارگرفتن معنی میده
فراهم کردن تامین کردن، تدارک دیدن
گسترده شدن، گسترش یافتن
دراز کشیدن
اماده کردن تدارک دیدن

بپرس