lesser

/ˈlesər//ˈlesə/

معنی: کوچکتر، صغیر، اصغر، کمتر
معانی دیگر: صفت تفضیلی واژه ی: little، کم اهمیت تر، ناچیزتر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: comp. of less.

(2) تعریف: smaller in degree, amount, size, or importance.
مترادف: secondary, subordinate
متضاد: primary
مشابه: inferior, junior, lower, minor, petty, subservient

- work of a lesser quality
[ترجمه گوگل] کار با کیفیت کمتر
[ترجمه ترگمان] با کیفیت کمتری کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: being the smaller or less important of two things.
مشابه: junior, lower, minor, secondary, smaller

- He had to choose between the greater evil and the lesser.
[ترجمه M.N.B] او مجبور بود بین بد و بدتر یکی را انتخاب کند
|
[ترجمه گوگل] او باید بین شر بزرگتر و بدتر یکی را انتخاب می کرد
[ترجمه ترگمان] او باید بین شیطان بزرگ تر و ضعیف تر انتخاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. choose the lesser of two evils
(در گزینش یکی از دو چیز بد) چیز کم زیان تر را انتخاب کردن

2. his claim has been remitted to a lesser court
ادعای او را به یک دادگاه پایین تر ارجاع کرده اند.

3. This sort of job is a lesser evil than unemployment.
[ترجمه گوگل]این نوع شغل از بیکاری ضرر کمتری دارد
[ترجمه ترگمان]این کار کم تر از بیکاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But these were difficult times and a lesser man would have buckled under the strain.
[ترجمه گوگل]اما این زمان‌های سختی بود و یک مرد کوچک‌تر زیر فشار می‌رفت
[ترجمه ترگمان]اما این لحظات دشوار بود و یک مرد رده پایین تر از فشار کرنش خم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was encouraged to plead guilty to the lesser offence.
[ترجمه گوگل]او تشویق شد تا به جرم کوچک‌تر اعتراف کند
[ترجمه ترگمان]او را تشویق کردند که به گناه کمتری اعتراف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He doesn't even acknowledge us lesser mortals .
[ترجمه گوگل]او حتی ما فانی های کوچکتر را هم به رسمیت نمی شناسد
[ترجمه ترگمان]اون حتی به ما کم تر از انسان ها هم اعتراف نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A lesser woman would have given up.
[ترجمه گوگل]یک زن کمتر تسلیم می شد
[ترجمه ترگمان]یه زن رده پایین حاضر میشه تسلیم بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were all disappointed to a greater or lesser degree.
[ترجمه گوگل]همه ما کم و بیش ناامید شده بودیم
[ترجمه ترگمان]همه ما از یک درجه بالاتر یا کم تر نا امید شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People voted for him as the lesser of two evils.
[ترجمه گوگل]مردم به او به عنوان کوچکتر از دو شر رای دادند
[ترجمه ترگمان]مردم به او به عنوان کم تر از دو evils رای دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Students played the lesser parts and sang in the chorus.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان قطعات کمتری را نواختند و در گروه کر آواز خواندند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان قطعات کوچک تر بازی می کردند و در گروه همسرایان شروع به آواز خواندن می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were all involved to a greater or lesser degree .
[ترجمه گوگل]همه آنها کم و بیش درگیر بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها همگی درگیر یک درجه بالاتر یا کم تر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was feared by other, lesser, men.
[ترجمه گوگل]مردان دیگر، کمتر، از او می ترسیدند
[ترجمه ترگمان]او از دیگران می ترسید، کم تر از مردان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ethiopia and, to a lesser extent/degree, Kenya will be badly affected by the drought.
[ترجمه گوگل]اتیوپی و به میزان/درجه کمتر کنیا به شدت تحت تأثیر خشکسالی قرار خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]اتیوپی و تا میزان کم تر، کنیا به شدت تحت تاثیر خشکسالی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She has also been affected, but to a lesser degree.
[ترجمه گوگل]او نیز تحت تأثیر قرار گرفته است، اما به میزان کمتر
[ترجمه ترگمان]او همچنین تحت تاثیر قرار گرفته است، اما به درجه کمتری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She dines in the executive suite, while we lesser mortals use the staff cafeteria.
[ترجمه گوگل]او در سوئیت اجرایی غذا می خورد، در حالی که ما انسان های کوچکتر از کافه تریا استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]او در اتاق اجرایی غذا می خورد، در حالی که ما انسان های رده پایین تر از کافه تریا استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کوچکتر (صفت)
minor, lesser, less

صغیر (صفت)
lowly, minor, underage, junior, lesser

اصغر (صفت)
minor, junior, lesser, less

کمتر (صفت)
short, minor, lesser, less, minus

انگلیسی به انگلیسی

• smaller; inferior; fewer, less
lesser is used to indicate that something is smaller in degree, importance, or amount than another thing that is mentioned.
the lesser of two evils or the lesser evil: see evil.

پیشنهاد کاربران

بپرس