luminary

/ˈluːməˌneri//ˈluːmɪnəri/

معنی: جرم نورافکن اسمانی، جرم اسمانی، ادم نورانی، شخصیت تابناک
معانی دیگر: (مجازی) چهره ی درخشان، سیمای تابناک، شخصیت برجسته، (هرجسمی که از خود نور بدهد مانند خورشید و ماه) لیانگر، شیدافشان، شیدگر نورانی، ستاره، جسم روشن، پر فروه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: luminaries
(1) تعریف: a body that radiates or reflects light, such as the sun or moon.
مترادف: illuminant, light, radiant
مشابه: beacon, beam, illuminator, lamp, lantern, ray, reflector, torch

(2) تعریف: a famous, important, or inspirational person.
مترادف: celebrity, idol, name, notable, personage
متضاد: nobody
مشابه: big shot, bigwig, brain, dignitary, figure, intellect, light, personality, savant, somebody, star

- The conference brought together luminaries from every field of knowledge to address the environmental crises we face today.
[ترجمه گوگل] این کنفرانس افراد برجسته ای را از هر حوزه دانشی گرد هم آورد تا به بحران های زیست محیطی که امروز با آن روبرو هستیم رسیدگی کنند
[ترجمه ترگمان] این کنفرانس افراد مشهوری را از هر حوزه دانش برای رسیدگی به بحران های زیست محیطی که امروز با آن مواجه هستیم، گرد هم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or radiating light.
مترادف: bright, light, luminous, radiant
مشابه: aglow, bright, brilliant, glowing, incandescent, lustrous, torchlike

جمله های نمونه

1. He has played with all the great jazz luminaries.
[ترجمه گوگل]او با همه بزرگان جاز نوازندگی کرده است
[ترجمه ترگمان] اون با همه ستاره های بزرگ جاز بازی کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Being their son must have meant living constantly in the shadow of two brilliant luminaries.
[ترجمه گوگل]پسر آنها بودن باید به معنای زندگی مداوم در سایه دو شخصیت برجسته بود
[ترجمه ترگمان]پسر آن ها باید به معنی زندگی پیوسته در سایه دو ستاره درخشان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The rationalist past and the luminaries of Western humanism have been reclaimed, Marx among them.
[ترجمه گوگل]گذشته عقل گرایانه و مشاهیر اومانیسم غربی باز پس گرفته شده اند که مارکس در میان آنهاست
[ترجمه ترگمان]گذشته rationalist و the انسان گرایی غربی مرمت شده اند، مارکس در بین آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No less a luminary than Wilhelm Furtwangler conducted the premiere.
[ترجمه گوگل]اولین نمایش را بر عهده ویلهلم فورتوانگلر نبود
[ترجمه ترگمان]در آن زمان هیچ چهره luminary از ویلهلم فورت وانگلر در برنامه افتتاحیه این اثر را اجرا نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Among the guests are many luminaries of Parisian society who might balk at that sort of food.
[ترجمه گوگل]در میان مهمانان بسیاری از مشاهیر جامعه پاریس هستند که ممکن است از این نوع غذا خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]در میان مهمانان بسیاری از افراد سرشناس محافل پاریس وجود دارند که ممکن است از این نوع غذا امتناع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I treasure a bulging mental file of his roguish observations on fellow critics and luminaries in the music trade.
[ترجمه گوگل]من یک فایل ذهنی برآمده از مشاهدات سرکش او در مورد منتقدان و افراد برجسته در تجارت موسیقی را گنجینه می کنم
[ترجمه ترگمان]من یک پرونده ذهنی برجسته از مشاهدات roguish در مورد منتقدان و افراد مشهور در تجارت موسیقی به دست آورده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And over the years, an array of conservative luminaries have spoken or taught at the school.
[ترجمه گوگل]و در طول سال‌ها، مجموعه‌ای از مشاهیر محافظه‌کار در این مدرسه سخنرانی یا تدریس کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]و در طول سال ها، آرایه ای از بزرگان محافظه کار در مدرسه صحبت یا تدریس کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such luminaries as Elliot Gould and Steve Martin join in the fun.
[ترجمه گوگل]افراد برجسته ای مانند الیوت گولد و استیو مارتین به این سرگرمی می پیوندند
[ترجمه ترگمان]این مشعل آسمانی مانند الیوت گولد و استیو مارتین در حال تفریح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Further along, a pool of bilious gas pricked by glittering young luminaries.
[ترجمه گوگل]در امتداد بیشتر، حوضچه ای از گازهای صفراوی که توسط نورهای درخشان جوان منشعب می شود
[ترجمه ترگمان]اندکی پس از آن، برکه ای از گاز bilious که با درخشش ستارگان درخشان پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Guests included show business luminaries such as Bob Hope.
[ترجمه گوگل]میهمانان شامل افراد برجسته تجارت نمایشی مانند باب هوپ بودند
[ترجمه ترگمان]مهمان ها شامل افراد مشهوری چون باب هوپ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wesleyan brought Barlow in contact with such luminaries as John Cage, Buckminster Fuller and Jerzy Kosinski.
[ترجمه گوگل]وسلیان بارلو را با افراد برجسته ای مانند جان کیج، باکمینستر فولر و جرزی کوسینسکی در تماس قرار داد
[ترجمه ترگمان]دانشگاه وسلی بارلو، Buckminster فولر و Jerzy kosinski، را در تماس با این مشهوری چون جان کیج، Buckminster فولر و Jerzy kosinski قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The luminary was a golden-haired, beaming, mild-eyed, God-like creature, gazing down in the vigour and intentness of youth upon an earth that was brimming with interest for him.
[ترجمه گوگل]نورافشان موجودی بود طلایی مو، درخشان، با چشمان معتدل و خداگونه، که با نشاط و اراده جوانی به زمینی که برای او پر از علاقه بود خیره می شد
[ترجمه ترگمان]این شخص نورانی، با چشمانی درخشان، با چشمانی مهربان، با چشمانی مهربان، با نگاهی سرشار از نیروی جوانی بر روی زمینی که سرشار از علاقه به او بود، خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A luminary now in the exile community outside Washington, DC, Ms Nafisi appears to have made peace with her family and her heritage.
[ترجمه گوگل]خانم نفیسی که اکنون در جامعه تبعیدی خارج از واشنگتن دی سی است، به نظر می رسد که با خانواده و میراث خود صلح کرده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک چهره برجسته در جامعه تبعیدی خارج از واشنگتن دی سی، خانم Nafisi به نظر می رسد که با خانواده و میراث خود صلح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Done by the Luminary Buddhist Institute, with bibliographic information on Buddhist architecture in books, journal articles, conference reports, etc., in Chinese and Japanese.
[ترجمه گوگل]انجام شده توسط مؤسسه بودایی لومیناری، با اطلاعات کتابشناختی در مورد معماری بودایی در کتاب ها، مقالات مجلات، گزارش های کنفرانس و غیره، به زبان های چینی و ژاپنی
[ترجمه ترگمان]از سوی موسسه بودایی luminary، با اطلاعات مربوط به معماری بودایی در کتاب ها، مقالات ژورنال، گزارش ها همایش و غیره، در چین و ژاپن انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جرم نورافکن اسمانی (اسم)
luminary

جرم اسمانی (اسم)
luminary

ادم نورانی (اسم)
luminary

شخصیت تابناک (اسم)
luminary

انگلیسی به انگلیسی

• light source, something which gives off light; celestial body; famous person
a luminary is someone who is famous or who is an expert in a particular subject or activity; a literary word.

پیشنهاد کاربران

A luminary is someone who is highly respected and influential in their field. They are often seen as experts or authorities, and their opinions and actions carry significant weight.
کسی است که در حوزه کاری خود بسیار مورد احترام و تأثیرگذار است. آنها اغلب به عنوان متخصص یا صاحب نظر دیده می شوند و نظرات و اقدامات آنها وزن قابل توجهی دارد، شخصیت تاثیرگذار
...
[مشاهده متن کامل]

“Albert Einstein was a luminary in the field of physics, making groundbreaking discoveries and theories. ”
In a discussion about literature, a luminary might be described as “a literary giant whose works have shaped the genre. ”
A journalist might write, “The luminary’s opinion on this matter is highly sought after and valued. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-leadership/
کله گنده
آدم با نفوذ
مشهور
متخصص
luminaries
مفاخر
چهره ماندگار
such as: Ezra Pound
refer to Imagism
پر فروغ درخشیدن شخصیت آدم نورانی در علوم مهندسی نورانی
چهره ی درخشان، سیمای تابناک، شخصیت برجسته
a gathering of luminaries in the field of physics
گردهمایی ( همایش ) چهره های درخشان در رشته ی فیزیک
شخصیت تابناک نورانی
مادرم به زیبای ملکه بانونور درخشان خورشید و ماه تابان چهره که در آبی آرام می درخشد

بپرس