lacteal

/ˈlæktiːəl//ˈlæktɪəl/

معنی: شیر بر، کیلوس بر، شیری
معانی دیگر: شیر مانند، شیرسان، (کالبدشناسی) شیرراهه، شیرابه راه، تنابه رگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of, pertaining to, or resembling milk.

(2) تعریف: of or pertaining to the anatomical vessels that convey a milky fluid from the intestine to the thoracic duct.
اسم ( noun )
مشتقات: lacteally (adv.)
• : تعریف: one of numerous minute lymphatic vessels that convey a milky fluid from the intestine to the thoracic duct.

جمله های نمونه

1. Subcutaneouly tissue layer, lacteal gland tissue layer, fat behind glandular organ and pectoralis had little effect on TTM temperature.
[ترجمه گوگل]لایه بافت زیر جلدی، لایه بافت غده لاکتیک، چربی پشت اندام غده ای و سینه تأثیر کمی بر دمای TTM داشتند
[ترجمه ترگمان]لایه بافت همبند، لایه بافت غده دار، چربی در پشت ارگ و pectoralis دارای اثر کمی بر روی دمای TTM است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lightsome show film of translucent lacteal eye, need not be cleaned or rip off, can sleep after direct daub.
[ترجمه گوگل]فیلم نمایشی سبک از چشم لاکتال شفاف، نیازی به تمیز کردن یا پاره شدن ندارد، می‌تواند بعد از ضایعات مستقیم بخوابد
[ترجمه ترگمان]lightsome یک فیلم از چشم lacteal شفاف را نشان می دهند، که نیاز نیست تمیز شوند و یا از جا کنده شوند، و بعد از یک رنگ آمیزی مستقیم، ممکن است بخوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Is lacteal spring proliferous but in order to become cut operation?
[ترجمه گوگل]آیا فنر لاکتئال پرولیفر است اما برای تبدیل شدن به عمل برش؟
[ترجمه ترگمان]آیا بهار spring proliferous است، اما به منظور قطع عملیات؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As lacteal source increasingly close spruce, raise milk cow hot.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که منبع لاکتال به طور فزاینده ای به صنوبر نزدیک می شود، شیر گاو را گرم پرورش دهید
[ترجمه ترگمان]همانطور که منبع lacteal به طور فزاینده ای به صنوبر نزدیک می شود، شیر گاو را داغ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. First, they need to massage their mother's lacteal glands during feeding not to become frustrated in future.
[ترجمه گوگل]ابتدا باید غدد لاکتال مادرشان را در حین تغذیه ماساژ دهند تا در آینده ناامید نشوند
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، آن ها باید غده های lacteal مادرشان را در طی غذا ماساژ دهند و در آینده ناامید نشوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nor are the lacteal veins of the law supplied with milk from a source outside the society.
[ترجمه گوگل]شیرهای لاکتیک قانون نیز از منبعی خارج از جامعه تامین نمی شود
[ترجمه ترگمان]the lacteal قانون تامین شیر از یک منبع در خارج از جامعه نیز وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lacteal house-owner wants to wait by gland body, tracheal, adipose organization and fibre form.
[ترجمه گوگل]صاحب خانه لاکتئال می خواهد از نظر بدن غده، نای، تشکیلات چربی و فرم فیبر منتظر بماند
[ترجمه ترگمان]مالک خانه lacteal می خواهد با بدن غده، tracheal، سازمان چربی و فرم فیبر منتظر بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Have after lacteal cancer excises operation more effective than changing cure safer remedial method?
[ترجمه گوگل]آیا جراحی پس از برداشتن سرطان لاکتال موثرتر از تغییر روش درمانی ایمن تر است؟
[ترجمه ترگمان]پس از تزریق داروی cancer به درمان موثرتر از تغییر روش درمان ایمن تر استفاده کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can the man get lacteal cancer? Why? Is the tit often has a good thing is lacteal cancer indicative?
[ترجمه گوگل]آیا مرد می تواند به سرطان لاکتال مبتلا شود؟ چرا؟ آیا تیغه اغلب چیز خوبی دارد که نشان دهنده سرطان لاکتال است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این مرد می تواند به سرطان مبتلا شود؟ چرا؟ آیا این تلافی همیشه نشانه خوبی از سرطان است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lacteal makeup can complete cleanness does not stimulate water to skin sensitively flimsily however.
[ترجمه گوگل]آرایش لاکتال می تواند تمیزی کامل آب را به صورت حساس به پوست تحریک نمی کند
[ترجمه ترگمان]آرایش lacteal می تواند تصفیه کامل را کامل کند و آب را به حساسیت پوستی تحریک نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. SHEEP MILK: Sheep milk is the normal lacteal secretion practically free of colostrum, obtained by the complete milking of one or more healthy sheep.
[ترجمه گوگل]شیر گوسفند: شیر گوسفند ترشح لاکتال طبیعی است که عملاً عاری از آغوز است که از دوشیدن کامل یک یا چند گوسفند سالم به دست می آید
[ترجمه ترگمان]sheep MILK: شیر گوسفند، ترشح طبیعی lacteal است که عملا از آغوز آزاد می شود، که توسط شیردوشی کامل یک یا چند گوسفند سالم به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the meantime, lacteal industry competition begins to turn white-hot with each passing day, competitive limits spreads out on countrywide level.
[ترجمه گوگل]در همین حال، رقابت صنعت لاکتئال با گذشت هر روز شروع به داغ شدن می کند، محدودیت های رقابتی در سطح کشور گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]در این میان، رقابت صنعت lacteal با هر روز رد و بدل می شود و محدودیت های رقابتی در سطح کشور گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The expression levels of LPA2 and LPA3 showed no obvious difference among breast cancer tissue, cancer surrounding tissue, breast adenofibroma tissue and normal lacteal gland tissue.
[ترجمه گوگل]سطح بیان LPA2 و LPA3 هیچ تفاوت آشکاری بین بافت سرطان سینه، بافت اطراف سرطان، بافت آدنوفیبروم پستان و بافت طبیعی غده لاکتیال نشان نداد
[ترجمه ترگمان]سطوح بیان of و LPA۳ هیچ تفاوت آشکاری در میان بافت سرطان پستان، سرطان اطراف بافت، بافت adenofibroma سینه و بافت غده lacteal طبیعی نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Method of the 3 cane sugar in applying to infant recipe food and lacteal powder determine.
[ترجمه گوگل]روش استفاده از 3 قند نیشکر در دستور غذای شیرخوار و پودر لاکتال تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]روش فرآیند ۳ نیشکر در استفاده از دستورالعمل پخت نوزاد و پودر lacteal مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیر بر (اسم)
lacteal

کیلوس بر (اسم)
lacteal

شیری (صفت)
lacteal, milky, leonine, lactescent

انگلیسی به انگلیسی

• any of a number of tiny lymphatic vessels that transport chyle from the intestinal tract to the thoracic duct (anatomy)
of or pertaining to milk, resembling milk; of the tiny vessels that transport chyle from the intestinal tract to the thoracic duct (anatomy)

پیشنهاد کاربران

شیری ( صفت ) : مربوط به شیر ■ شیرابه راه/ شیرراهه ( اسم ) : رگ لنفاوی در پرز که با جذب چربی به فرآیند گوارش در روده کوچک کمک می کند.
در پزشکی، رگ لنفی

بپرس