landfall

/ˈlændˌfɒl//ˈlændfɔːl/

معنی: ریزش زمین، املاک و اراضی موروثی، ورود بخشکی، دیدار خشکی
معانی دیگر: دیدن خشکی از کشتی، دیدار خشکی از دور، فرود (از کشتی یا هواپیما و غیره)، فرودآیی، پهلوگیری، سرزمین دیده شده از کشتی، املاک واراضی موروثی غیرمنتظره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a sighting or reaching of land after a voyage, esp. by sea, or the land thus seen or reached.

جمله های نمونه

1. to make (one's) landfall
فرود آمدن

2. the exact time of landfall by columbus
زمان دقیق دیدن خشکی توسط (کریستف) کلمب

3. We made a landfall at dusk after three weeks at sea.
[ترجمه گوگل]ما در غروب بعد از سه هفته در دریا به خشکی رسیدیم
[ترجمه ترگمان]پس از سه هفته در دریا به ما نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our next landfall should be Jamaica.
[ترجمه گوگل]مقصد بعدی ما باید جامائیکا باشد
[ترجمه ترگمان]زمین بعدی ما باید جاماییکا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After three weeks crossing the Atlantic, they made landfall on the coast of Ireland.
[ترجمه گوگل]پس از سه هفته عبور از اقیانوس اطلس، آنها به ساحل ایرلند رسیدند
[ترجمه ترگمان]پس از سه هفته عبور از اقیانوس اطلس، آن ها به landfall در سواحل ایرلند رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Shannon Airport in Ireland was the first European landfall for airplanes flying from North America.
[ترجمه گوگل]فرودگاه شانون در ایرلند اولین فرود هواپیماهای اروپایی بود که از آمریکای شمالی پرواز می کردند
[ترجمه ترگمان]فرودگاه Shannon در ایرلند اولین ریزش اروپایی برای هواپیماهایی بود که از آمریکای شمالی به زمین پرواز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And then there was the problem of making landfall.
[ترجمه گوگل]و سپس مشکل فرود آمدن در خشکی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]و بعد مشکل ایجاد landfall وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It sounds like a landfall you might make after a long and seasick voyage.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شما ممکن است پس از یک سفر طولانی و دریازده به خشکی برسید
[ترجمه ترگمان]مثل یک ریزش زمین به نظر می رسد که ممکن است بعد از سفر دریایی طولانی و دریازدگی گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The density of the landfall was critical to calculating at what moment the dam would capitulate.
[ترجمه گوگل]تراکم ریزش زمین برای محاسبه اینکه در چه لحظه ای سد تسلیم خواهد شد، بسیار مهم بود
[ترجمه ترگمان]چگالی زمین landfall برای محاسبه در این لحظه که این سد تسلیم خواهد شد حیاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bill never actually made landfall, but it has been blamed for two deaths.
[ترجمه گوگل]بیل در واقع هرگز به خشکی نرسید، اما به خاطر دو مرگ مقصر شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]بیل هرگز به زمین made، اما به خاطر مرگ دو نفر مقصر شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It made landfall at Plover Cove reservoir at 3 pm.
[ترجمه گوگل]در ساعت 3 بعد از ظهر به مخزن Plover Cove رسید
[ترجمه ترگمان]این دریاچه در ساعت ۳ بعد از ظهر به ریزش زمین در دریاچه خلیج Plover منجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is expected WNW movement will continue before landfall in central Vietnam.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که حرکت WNW قبل از سقوط در مرکز ویتنام ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این جنبش تا پیش از ریزش زمین در مرکز ویتنام ادامه یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After three weeks they made landfall on the coast of Ireland.
[ترجمه گوگل]پس از سه هفته آنها به ساحل ایرلند رسیدند
[ترجمه ترگمان]بعد از سه هفته به خشکی رسیدند و به سواحل ایرلند رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As NANGKA made landfall it continued to weaken and move deeper inland.
[ترجمه گوگل]همانطور که نانگکا به خشکی رسید، به تضعیف و حرکت به اعماق داخل ادامه داد
[ترجمه ترگمان]همان طور که NANGKA به خشکی می رسید، به تدریج ضعیف تر می شد و به سوی خشکی حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریزش زمین (اسم)
landfall

املاک و اراضی موروثی (اسم)
landfall

ورود بخشکی (اسم)
landfall, landing

دیدار خشکی (اسم)
landfall

تخصصی

[آب و خاک] ریزش زمین

انگلیسی به انگلیسی

• first view or sight of land from ship; land sighted from a ship
landfall is the first bit of land which you see or arrive at after a voyage at sea.

پیشنهاد کاربران

the land that you see or arrive at after a long journey by sea or air, or the act of arriving there
بویه خارجی، ورود بخشکی، دیدار خشکی، املاک واراضی موروثی ( غیر منتظره ) ، ریزش زمین، علوم نظامی: دیدن خشکی، علوم دریایی: دیدن خشکی
رانش زمین
1. عمل رسیدن به خشکی پس از سفر از طریق هوا یا روی آب ( به ویژه در عبارت make landfall )
2. فرود با کشتی یا هواپیما
3. محلی که چنین ورود انجام شده است
4. مشاهده خشکی از یک کشتی در دریا
5. نزدیک شدن به زمین یا رویت آن
6. رانش زمین
فرودآمدن ( ازکشتی، هواپیما، . . . ) ، ورودبه خشکی
دیدن خشکی ازکشتی، هواپیما، پهلوگیری، املاک واراضی موروثی

بپرس