limply

/ˈlɪmpli//ˈlɪmpli/

بنرمی

جمله های نمونه

1. The sails hung limply in the flat calm .
[ترجمه گوگل]بادبان ها در آرامشی صاف آویزان بودند
[ترجمه ترگمان]بادبان ها در هوای آرام آرام آویخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Flags and bunting hung limply in the still, warm air.
[ترجمه گوگل]پرچم‌ها و گلدسته‌ها در هوای آرام و گرم آویزان بودند
[ترجمه ترگمان]پرچم های سه رنگ و ظریف در هوای آرام و گرم آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She lay limply in his arms.
[ترجمه گوگل]سست در آغوش او دراز کشید
[ترجمه ترگمان]در بازوهایش سست افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her hair hung limply over her forehead.
[ترجمه گوگل]موهایش به صورت سست روی پیشانی اش آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش روی پیشانیش آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They sat limply messing with the food.
[ترجمه گوگل]نشسته بودند و غذا را به هم می زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها با بی حالی روی غذا نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She lay limply in his arms, those cloudy, fathomless eyes gazing up into his.
[ترجمه گوگل]در آغوش او دراز کشیده بود، آن چشمان ابری و بی‌درد به چشمان او خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]او در آغوش او، این چشمان تیره و ژرف که به او خیره شده بود، دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Meredith's offered hand of greeting dropped limply to her side in bewilderment.
[ترجمه گوگل]دستی که مردیث برای احوالپرسی ارائه کرده بود، با حیرت به پهلوی او افتاد
[ترجمه ترگمان]دست مردیث به او خوش آمد گفت و با گیجی به کنارش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It hung limply from the tubercular shoulders of its master like a wet rag on a cardboard donkey.
[ترجمه گوگل]از شانه های سلی اربابش مثل پارچه ای خیس بر الاغی مقوایی آویزان بود
[ترجمه ترگمان]از شانه سل یا مثل پارچه ای خیس بر یک الاغ مقوایی آویزان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She continued to sit limply on the floor.
[ترجمه گوگل]به نشستن لخت روی زمین ادامه داد
[ترجمه ترگمان]او به نشستن روی زمین ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His arms were hanging limply .
[ترجمه گوگل]بازوانش سست آویزان بود
[ترجمه ترگمان]بازوهایش سست شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Before a morose crowd limply reaching double figures battle commenced at three o'clock.
[ترجمه گوگل]قبل از آن که جمعیتی خنگ که لنگی به دو چهره رسیده بودند، نبرد در ساعت سه آغاز شد
[ترجمه ترگمان]تا ساعت سه بعد از ساعت سه، جمعیت عبوس و عبوس به میدان نبرد رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tension drained from her, and she sagged limply against the front doorpost.
[ترجمه گوگل]تنش از او کاسته شد و به آرامی روی تیرک جلوی در آویزان شد
[ترجمه ترگمان]تنش از تنش بیرون کشید و در چارچوب در ولو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her fine hair hung limply with a thin fringe and she wore unflattering glasses.
[ترجمه گوگل]موهای نازک او با یک لبه نازک آویزان شده بود و عینک نامناسبی به چشم می زد
[ترجمه ترگمان]موی زیبایش با حاشیه نازکی آویزان شده بود و عینک unflattering به چشم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The body was hanging limply from the tree.
[ترجمه گوگل]جسد لنگان از درخت آویزان بود
[ترجمه ترگمان]جسد از درخت آویزان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• droopingly; weakly

پیشنهاد کاربران

بپرس