lunar

/ˈluːnər//ˈluːnə/

معنی: کم رنگ، قمری، ماهی، ماهتابی، وابسته بماه
معانی دیگر: وابسته به یا برای ماه، مهین، (نجوم و تقویم) قمری، ماه مانند، رنگ پریده، رنگ باخته، گرد، هلال، هلالی، ماه سان، مهداسی، ماهگون، (نادر) نقره دار، سیمین، نقره ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the moon.

- a lunar eclipse
[ترجمه بهمنی] ماه گرفتگی
|
[ترجمه گوگل] یک ماه گرفتگی
[ترجمه ترگمان] ماه گرفتگی زمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: determined by the period of the moon's revolution around the earth.

- a lunar calendar
[ترجمه گوگل] یک تقویم قمری
[ترجمه ترگمان] تقویم قمری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. lunar and solar months
ماه های قمری و شمسی

2. lunar eclipse
ماه گرفتگی،ماه گرفت،خسوف

3. lunar exploration
اکتشاف ماه

4. lunar month
ماه قمری

5. lunar year
سال قمری

6. mankind's first lunar landing
نخستین فرود انسان در ماه

7. a solar calendar is different from a lunar one
تقویم شمسی با تقویم قمری فرق دارد.

8. one of the astronauts went around the moon in the command module, the other went down to the surface in the lunar module
یکی از فضانوردان که در مدول فرماندهی بود ماه را دور می زد و دیگری که در مدول ماه نشین بود به سطح ماه فرود آمد.

9. Lunar craters can be plainly seen with the aid of a small telescope.
[ترجمه گوگل]دهانه های ماه را می توان با کمک یک تلسکوپ کوچک به وضوح دید
[ترجمه ترگمان]دهانه آتشفشان به وضوح دیده می شود که با کمک یک تلسکوپ کوچک می توان آن را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The astronauts piloted their craft down to the lunar surface.
[ترجمه گوگل]فضانوردان سفینه خود را تا سطح ماه هدایت کردند
[ترجمه ترگمان]فضانوردان این هواپیما را به سطح ماه هدایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Spring Festival marks the beginning of the Chinese Lunar New Year.
[ترجمه گوگل]جشنواره بهار آغاز سال نو قمری چینی است
[ترجمه ترگمان]جشنواره بهار نشانگر آغاز سال نوی میلادی در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boat races during the Dragon Boat Festival are traditional customs to attempts to rescue the patriotic poet Chu Yuan. Chu Yuan drowned on the fifth day of the fifth lunar month in 277 B. C. Chinese citizens now throw bamboo leaves filled with cooked rice into the water. Therefore the fish could eat the rice rather than the hero poet. This later on turned into the custom of eating tzungtzu and rice dumplings.
[ترجمه گوگل]مسابقات قایق در طول جشنواره قایق اژدها رسوم سنتی تلاش برای نجات شاعر میهن پرست چو یوان است چو یوان در پنجمین روز از پنجمین ماه قمری در سال 277 قبل از میلاد غرق شد شهروندان چینی اکنون برگ های بامبو پر از برنج پخته شده را در آب می اندازند بنابراین ماهی می توانست برنج را بخورد تا شاعر قهرمان این بعداً تبدیل به رسم خوردن تزونگ تزو و کوفته برنج شد
[ترجمه ترگمان]این قایق در طول جشنواره قایق اژدها در تلاش برای نجات شاعر میهن پرست، چو یوآن است چو در پنجمین روز پنجمین ماه از ماه قمری (۲۷۷ B)غرق شد ج در حال حاضر شهروندان چینی برگ های بامبو را با برنج پخته شده به داخل آب می ریزند بنابراین، ماهی می تواند برنج را به جای شاعر قهرمان بخورد این کار بعدها تبدیل به عادت غذا خوردن و dumplings شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When there is solar halo, it will rain; when there is lunar halo, it will blow.
[ترجمه گوگل]وقتی هاله خورشیدی وجود داشته باشد، باران خواهد بارید وقتی هاله قمری وجود داشته باشد، می‌وزد
[ترجمه ترگمان]وقتی هاله خورشیدی وجود داشته باشد، باران خواهد بارید؛ زمانی که هاله نور وجود داشته باشد، آن نیز منفجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Well I suppose it is based on the old lunar months isn't it. "— 'Yes that's right. '.
[ترجمه گوگل]"خب من فکر می کنم این بر اساس ماه های قمری قدیمی است، اینطور نیست " - "بله درست است '
[ترجمه ترگمان]\"خب، من فکر می کنم که براساس ماهه ای قدیم قمری، اینطور نیست\" - بله درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. While one of the astronauts went round the moon in the command module, the other went down to the surface in the lunar module.
[ترجمه گوگل]در حالی که یکی از فضانوردان در ماژول فرمان به دور ماه رفت، دیگری در ماژول قمری به سطح زمین رفت
[ترجمه ترگمان]در حالی که یکی از فضانوردان به دور ماه در ماژول فرمان حرکت کرد، دیگری به سطح ماه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم رنگ (صفت)
colorless, wan, wanly, inconspicuous, pale, pallid, lunar, washy

قمری (صفت)
lunar

ماهی (صفت)
lunar

ماهتابی (صفت)
lunar

وابسته بماه (صفت)
lunar

تخصصی

[ریاضیات] قمری

انگلیسی به انگلیسی

• of the moon; resembling the moon; of or pertaining to silver
lunar means relating to the moon; a formal use.
the lunar calendar measures months by the length of time it takes the moon to go round the earth once.

پیشنهاد کاربران

قمری. {مربوط به} ماه
مثال:
mankind's first lunar landing.
نخستین فرود انسان بر ماه
✍️ Solar calendar : تقویم شمسی
✍️ Lunar calendar : تقویم قمری
✍️ Christian calendar : تقویم میلادی
قمری _ وابسته به ماه
قمری

بپرس