misfire

/ˌmɪsˈfaɪər//ˌmɪsˈfaɪə/

معنی: درنرفتن
معانی دیگر: (مجازی) به جایی نرسیدن، نگرفتن، (موتورهای درون سوز) به موقع روشن نشدن، (بمب) نترکیدن، (سلاح) در نرفتن، گیر کردن، درنرفتن گلوله یا بمب

جمله های نمونه

1. I was worried that the plan might misfire.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دلواپس شکست احتمالی طرح بودم.
|
[ترجمه گوگل]من نگران بودم که این طرح ممکن است اشتباه اجرا شود
[ترجمه ترگمان]نگران بودم که نقشه به خطا بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If you roll a misfire for the bounce the cannon ball has stuck in the ground and does not bounce.
[ترجمه گوگل]اگر برای جهش یک شلیک اشتباه انجام دهید، توپ توپ در زمین گیر کرده است و نمی پرد
[ترجمه ترگمان]اگر یک اشتعال ناقص برای بازتاب توپ توپ بریزید، توپ در زمین گیر کرده است و بازتاب نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If you roll a misfire when you roll the first dice the cannon has literally misfired and may explode.
[ترجمه گوگل]اگر هنگام انداختن اولین تاس، یک شلیک نادرست انجام دهید، توپ به معنای واقعی کلمه اشتباه شلیک کرده و ممکن است منفجر شود
[ترجمه ترگمان]اگر یک اشتعال ناقص داشته باشید هنگامی که اولین تاس را بچرخانید، توپ عملا منفجر می شود و ممکن است منفجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The test results show that the misfire malfunction simulation device can run reliably and have an apparent influence on the engine crankshaft instantaneous speed fluctuation.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش نشان می‌دهد که دستگاه شبیه‌سازی عملکرد ناقص می‌تواند به طور قابل اعتمادی کار کند و تأثیر آشکاری بر نوسانات آنی سرعت میل لنگ موتور داشته باشد
[ترجمه ترگمان]نتایج تست نشان می دهد که دستگاه شبیه سازی ناقص اشتعال ناقص می تواند به طور قابل اعتمادی اجرا شود و تاثیر آشکاری بر نوسان سرعت لحظه ای میل لنگ موتور داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The effects of inorganic additives on the misfire properties of ammonium nitrate were investigated.
[ترجمه مریم سالک زمانی] تاثیرات حاصل از افزودنی های غیرآلی بر خاصیت انفجاری آمونیوم نیترات، بررسی شد.
|
[ترجمه گوگل]اثرات افزودنی‌های معدنی بر خواص اشتعال نیترات آمونیوم مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اثرات مواد افزودنی غیر آلی بر خواص اشتعال ناقص نیترات آمونیوم مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No combustion ( misfire ) produces no ion current signal.
[ترجمه گوگل]بدون احتراق (اشتعال ناقص) سیگنال جریان یونی تولید نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ احتراق (اشتعال ناقص)هیچ سیگنال جریان یونی را تولید نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Weapons jam and misfire and cannon will explode.
[ترجمه گوگل]اسلحه گیر می کند و شلیک می کند و توپ منفجر می شود
[ترجمه ترگمان]مربای سلاح و اشتعال و گلوله توپ منفجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Magneti Marelli 100 % misfire detection and leaner engine performance.
[ترجمه گوگل]Magneti Marelli 100% تشخیص ایراد ناقص و عملکرد موتور باریک تر
[ترجمه ترگمان]Magneti Marelli ۱۰۰ % برای تشخیص اشتعال ناقص و عملکرد موتور leaner
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This system can minimize the ignition advance, misfire and other hidden dangers.
[ترجمه گوگل]این سیستم می تواند پیشروی احتراق، شلیک ناقص و سایر خطرات پنهان را به حداقل برساند
[ترجمه ترگمان]این سیستم می تواند پیشرفت احتراق، اشتعال ناقص و سایر خطرات نهفته را به حداقل برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their engine would start to misfire causing it to make knocking noises.
[ترجمه گوگل]موتور آنها شروع به کار نادرست می کرد و باعث می شد که صدای تق تق ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]موتور آن ها به خطا می رفت و باعث می شد سر و صدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A partial misfire may have various causes.
[ترجمه گوگل]یک اشتباه جزئی ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک اشتعال ناقص ممکن است دلایل متعددی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The system today provides Knock and Misfire Detection displayed to the Dyno operator.
[ترجمه گوگل]این سیستم امروزه قابلیت تشخیص ضربه و آتش‌سوزی را ارائه می‌دهد که به اپراتور Dyno نمایش داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]این سیستم امروزه یک اکتشاف را به همراه دارد که توسط اپراتور Dyno نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A "misfire" cartridge must show clear firing pin indentation before it can be recorded as a permitted malfunction.
[ترجمه گوگل]یک کارتریج "اشتعال ناقص" قبل از اینکه بتوان آن را به عنوان یک نقص مجاز ثبت کرد باید فرورفتگی پین شلیک واضح را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]فشنگ \"اشتعال ناقص\" باید قبل از این که بتوان آن را به عنوان نقص مجاز ثبت کرد، باید indentation را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Through the simulation of engine misfire by the misfire malfunction simulation device, the fluctuation of crankshaft instantaneous speed was analyzed.
[ترجمه گوگل]از طریق شبیه‌سازی شلیک ناقص موتور توسط دستگاه شبیه‌سازی خرابی، نوسان سرعت لحظه‌ای میل لنگ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]با شبیه سازی اشتعال ناقص موتور توسط دستگاه شبیه سازی اشتعال ناقص، نوسان سرعت لحظه ای میل لنگ آنالیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were made the scapegoats for the misfire of the program.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آنها سپر بلای شکست برنامه شدند.
|
[ترجمه گوگل]آنها را قربانی اشتباه برنامه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها قربانی اشتعال ناقص این برنامه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درنرفتن (فعل)
misfire

تخصصی

[زمین شناسی] انفجارناقص، جرقه ناگیری، عدم موفقیت در انفجار کاملموادآتش زا . انفجار ناقص زمانی اتفاق می افتدکه عامل تحریک به چاشنی نرسد،چاشنی خراب باشدویاچاشنی به خرج متصل نباشد.دراین صورت چال منفجر نمی شود.
[معدن] دزد کردن چال (آتشباری)

انگلیسی به انگلیسی

• failure of a gun or firearm to fire, dead bullet; misfired gunshot; failure of function
fail to fire or function properly (of gun); fail to hit the mark; fail to have the intended affect
if a plan misfires, it goes wrong.

پیشنهاد کاربران

عمل نکردن ( در تیراندازی )
misfire ( در مورد جوک ) هیچ کسی نخندیدن به
کج روی
When things do not work at the way intended
If a plan misfires, it does not have the result that was intended/ to miss an intended effect or objective
نرسیدن به اهداف تعیین شده، به نتیجه دلخواه و مطلوب نرسیدن
The boy's death was the result of a practical joke that misfired
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/misfire
1 - نارسایی - ناکامی
2 - در مکانیک یعنی preignition
3 - گیر کردن گلوله در تفنگ
اشتباه از آب در آمدن
درست کار نکردن ( موتور ماشین و . . )
ریپ زدن
شکست ، ناکامیابی ، نافرجامی
[نظامی]
شلیک/آتش نافرجام
آتش گیری نابجا/نابهنگام/نادرست
[سوخت موتور]
ناسوزی ، بدسوزی
نادرست/نابهنگام سوزی
سوختن بد/نادرست/نابهنگام/بدهنگام

بپرس