momentous

/moˈmentəs//məˈmentəs/

معنی: مهم، خطیر، واجب، با اهمیت
معانی دیگر: بسیار مهم، کرامند، مهندین، مهستین

جمله های نمونه

1. a momentous decision
تصمیم بسیار مهم

2. Momentous events are taking place in the US.
[ترجمه گوگل]رویدادهای مهمی در آمریکا در حال وقوع است
[ترجمه ترگمان]اتفاقات momentous در ایالات متحده رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whether or not to move overseas was a momentous decision for the family.
[ترجمه گوگل]نقل مکان یا عدم مهاجرت به خارج از کشور یک تصمیم مهم برای خانواده بود
[ترجمه ترگمان]این که آیا حرکت به خارج از کشور تصمیم مهمی برای خانواده محسوب می شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His colleagues all recognized that this was a momentous occasion .
[ترجمه گوگل]همه همکاران او متوجه شدند که این یک موقعیت مهم است
[ترجمه ترگمان]همکارانش همه می دانستند که این یک موقعیت مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was one of those momentous events that cause a sea change in public attitudes.
[ترجمه گوگل]این یکی از آن رویدادهای مهمی بود که باعث تغییر در نگرش عمومی شد
[ترجمه ترگمان]این یکی از آن اتفاقات مهم است که باعث تغییر دریایی در نگرش های عمومی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The momentous news was that war had begun.
[ترجمه گوگل]خبر مهم این بود که جنگ شروع شده بود
[ترجمه ترگمان]خبر مهم این بود که جنگ شروع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In that year, two momentous discoveries were made.
[ترجمه گوگل]در آن سال دو اکتشاف مهم انجام شد
[ترجمه ترگمان]در همان سال، دو اکتشاف مهم انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most of the work for this momentous event was carried out by a sub-committee for which no records exist.
[ترجمه گوگل]بیشتر کار برای این رویداد مهم توسط یک کمیته فرعی انجام شد که هیچ سابقه ای برای آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]اکثر کاره ای این رویداد مهم توسط یک کمیته فرعی انجام شد که هیچ سندی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Able leaders inspire groups engaged in less momentous projects as well.
[ترجمه گوگل]رهبران توانا الهام بخش گروه هایی هستند که در پروژه های کم اهمیت تر شرکت دارند
[ترجمه ترگمان]رهبران توانا به گروه های فعال در پروژه های کم تر حساس کمک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All were momentous events that will never be forgotten, least of all by the men and women who fought in them.
[ترجمه گوگل]همه وقایع مهمی بودند که هرگز فراموش نمی شوند، کمتر از همه توسط مردان و زنانی که در آن جنگیدند
[ترجمه ترگمان]همه چیز مهمی بود که هرگز فراموش نخواهد شد، حداقل مردان و زنانی که در آن شرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Those three momentous days still play a powerful role in the national psyche.
[ترجمه گوگل]آن سه روز مهم هنوز نقش قدرتمندی در روحیه ملی دارد
[ترجمه ترگمان]آن سه روز مهم هنوز نقشی قدرتمند در روح ملی ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But last night's momentous happenings had shattered those feelings into tiny pieces.
[ترجمه گوگل]اما اتفاقات مهم دیشب این احساسات را به قطعات کوچکی درهم شکست
[ترجمه ترگمان]اما اتفاقات مهم دیشب آن احساسات را به تکه های کوچک خرد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was in Glasgow, however, that many momentous events were taking place.
[ترجمه گوگل]با این حال، در گلاسکو بود که بسیاری از رویدادهای مهم در حال وقوع بود
[ترجمه ترگمان]با این حال در گلاسکو بود که بسیاری از رویداده ای مهم در حال وقوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Something momentous was bound to happen soon.
[ترجمه گوگل]قرار بود به زودی اتفاق مهمی بیفتد
[ترجمه ترگمان]چیزی بسیار مهم می بایست به زودی اتفاق بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The actual historical time when that momentous dawn could be said to have occurred is unknown as an historical fact.
[ترجمه گوگل]زمان واقعی تاریخی که می توان گفت آن طلوع پر اهمیت رخ داده است به عنوان یک واقعیت تاریخی ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]تاریخ واقعی تاریخی که این سپیده دم مهم را می توان گفت به عنوان یک واقعیت تاریخی شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهم (صفت)
serious, main, principal, great, important, significant, earnest, all-important, fateful, substantial, grave, weighty, consequential, considerable, momentous, earthshaking, epochal, newsworthy, overriding, significative

خطیر (صفت)
serious, great, important, dangerous, hazardous, momentous, esteemed

واجب (صفت)
essential, indispensable, obligatory, fundamental, vital, necessary, momentous, necessitous

با اهمیت (صفت)
main, important, momentous

انگلیسی به انگلیسی

• important, significant, of great consequence, weighty
a momentous event is very important.

پیشنهاد کاربران

به یاد ماندنی
بسیار مهم، خطیر، واجب و بااهمیت
adjective
[more momentous; most momentous]
🔴 very important : having great or lasting importance
◀️My college graduation was a momentous day in my life
◀️a momentous decision/event : تصمیم/رخداد بسیار مهم
...
[مشاهده متن کامل]

MOMENTOUS قید
◀️a momentously important decision

به یادماندنی
a momentous name
خطیر
بسیار مهم و سرنوشت ساز
پراهمیت
سرنوشت ساز

بپرس