menstruation

/ˌmenstruːˈeɪʃn̩//ˌmenstrʊˈeɪʃn̩/

معنی: طمی، قاعدگی زنان، خونریزی رحم، حیض، دشتان
معانی دیگر: قاعدگی، دشتانگی، ماهانگی، عادت ماهانه، طمک

جمله های نمونه

1. menstruation gives rise to a characteristic malaise in some women
قاعدگی در برخی زنان موجب بیمارگونگی ویژه ای می شود.

2. menstruation used to make my sister quite ill for a few days
قاعدگی،خواهر مرا برای چند روز کاملا بیمار می کرد.

3. vicarious menstruation
قاعدگی جایستایی

4. Menstruation may cease when a woman is anywhere between forty-five and fifty years of age.
[ترجمه گوگل]زمانی که زن بین چهل و پنج تا پنجاه سال سن داشته باشد، قاعدگی ممکن است متوقف شود
[ترجمه ترگمان]ممکن است زمانی که زنی بین چهل و پنج سال و پنجاه سال سن دارد توقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Squatting, she performed the familiar ritual of menstruation.
[ترجمه گوگل]چمباتمه زده، مراسم آشنای قاعدگی را انجام داد
[ترجمه ترگمان]چمباتمه زده بود و مراسم familiar قاعدگی را انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The blood of menstruation and the torn maidenhead.
[ترجمه گوگل]خون حیض و دوشیزه پاره
[ترجمه ترگمان]خون قاعدگی و the پاره شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After menstruation has finished, they could either remain caffeine-free or drink only small amounts until they ovulate again.
[ترجمه گوگل]پس از پایان قاعدگی، آنها می توانند بدون کافئین باقی بمانند یا فقط مقدار کمی بنوشند تا زمانی که دوباره تخمک گذاری کنند
[ترجمه ترگمان]بعد از این که قاعدگی به پایان رسید، آن ها می توانستند بدون کافئین باقی بمانند و یا فقط مقدار کمی بنوشند تا زمانی که دوباره ovulate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Men's fear of the uterus and menstruation may be problematic but more devastating by far are women's own negative attitudes.
[ترجمه گوگل]ترس مردان از رحم و قاعدگی ممکن است مشکل ساز باشد، اما نگرش منفی خود زنان بسیار مخرب تر است
[ترجمه ترگمان]ترس مردان از رحم و قاعدگی می تواند مشکل ساز باشد، اما تا به حال devastating نگرش های منفی زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These markers turn purple four hours ahead of menstruation, giving the wearer plenty of notice.
[ترجمه گوگل]این نشانگرها چهار ساعت قبل از قاعدگی به رنگ ارغوانی در می‌آیند و به پوشنده توجه زیادی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این markers چهار ساعت پیش از قاعدگی به رنگ ارغوانی درآمده و صاحب قهوه خانه زیاد توجه نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But puberty, or rather the onset of menstruation, changed all that.
[ترجمه گوگل]اما بلوغ یا بهتر است بگوییم شروع قاعدگی همه اینها را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]اما بلوغ، یا بهتر شدن قاعدگی، همه این چیزها را عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A jingle for every occasion: birthdays, menstruation, first love.
[ترجمه گوگل]جنگ برای هر مناسبتی: تولد، قاعدگی، اولین عشق
[ترجمه ترگمان]یک صدا برای هر دفعه: تولد، قاعدگی، اولین عشق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I every menstruation date is different, such can is cipher out safe period with crises?
[ترجمه گوگل]من هر تاریخ قاعدگی متفاوت است، آیا رمزگذاری دوره ایمن با بحران است؟
[ترجمه ترگمان]من هر زمان menstruation فرق داره، از این قبیل می تونیم یه دوره امن رو با بحران رمز گشایی کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Often shed nosebleed recently. And menstruation comes behindhand.
[ترجمه گوگل]اخیراً اغلب خون دماغ می ریزد و قاعدگی پشت سر می آید
[ترجمه ترگمان]اخیرا خونریزی بینی ریخته می شود و قاعدگی از دست میره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The female is in menstruation, why to heatstroke easily?
[ترجمه گوگل]زن در قاعدگی است، چرا به راحتی گرمازدگی؟
[ترجمه ترگمان]آیا زن در حالت قاعدگی است، چرا باید به راحتی گرما زدگی باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طمی (اسم)
period, menses, menstruation

قاعدگی زنان (اسم)
menses, menstruation, menstrual period

خونریزی رحم (اسم)
monthly, menses, menstruation

حیض (اسم)
menstruation

دشتان (اسم)
menstruation

انگلیسی به انگلیسی

• cyclical discharge of blood from the nonpregnant uterus of a woman, woman's monthly discharge of blood, menstrual cycle, menstrual period (physiology)

پیشنهاد کاربران

بیان رسمی عادت ماهیانه
قاعدگی، عادت ماهانه، پریود، خونریزی ماهانه، حیض
[پزشکی] حیض، قاعدگی: دفع دوره ای خون و بافت های موکوسی از مخاط رحم غیر حامله
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : menstruate
✅️ اسم ( noun ) : menstruation
✅️ صفت ( adjective ) : menstrual
✅️ قید ( adverb ) : _
menstruation ( پزشکی )
واژه مصوب: دشتان
تعریف: خروج طبیعی و دوره‏ای خون و بافت های مخاطی از زهدان ناباردار|||متـ . قاعدگی
قاعدگی , پریود
# the onset of menstruation
# Menstruation starts during puberty
# the taboos surrounding menstruation
پریود
عادت ماهانه
یک سیکل طبیعی در بدن بانوان: )
هیچکس معنی نکرده بود وقتش بود معنی بشه🌱👌🏻

بپرس