outsmart

/ˈaʊtˌsmɑːrt//ˌaʊtˈsmɑːt/

معنی: پیشدستی کردن، زرنگی بیشتری بکار بردن
معانی دیگر: بیشتر زرنگی کردن، زبل تر بودن، زرنگ تر بودن، کلک زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outsmarts, outsmarting, outsmarted
عبارات: outsmart oneself
• : تعریف: to gain the advantage of by cleverness; outwit.
مشابه: outwit, trip

جمله های نمونه

1. outsmart oneself
با زرنگی بیجا خود را به دردسر انداختن

2. The older kids outsmart the young ones when trading cards.
[ترجمه گوگل]بچه های بزرگتر هنگام خرید و فروش کارت از بچه های جوان پیشی می گیرند
[ترجمه ترگمان]بچه های بزرگ تر در زمان کارت های معامله از جوانان پیشی می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lansdale also helped Diem to outsmart his domestic adversaries.
[ترجمه گوگل]لنزدیل همچنین به دیم کمک کرد تا از دشمنان داخلی خود پیشی بگیرد
[ترجمه ترگمان]Lansdale همچنین به Diem کمک کرد تا از دشمنان داخلی خود تجاوز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He can't even outsmart his own electorate, let alone us.
[ترجمه گوگل]او حتی نمی تواند از رای دهندگان خودش پیشی بگیرد، چه برسد به ما
[ترجمه ترگمان]اون حتی نمی تونه کار electorate رو انجام بده و ما رو تنها بذاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His only chance is to outsmart Koch's crew in shifty winds.
[ترجمه گوگل]تنها شانس او ​​پیشی گرفتن از خدمه کخ در بادهای تند است
[ترجمه ترگمان]تنها شانس او این است که جاشو ان کخ را در باده ای موذی بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pollard and the Dingles try to outsmart each other over the barn development.
[ترجمه گوگل]پولارد و دانگل ها سعی می کنند در زمینه توسعه انبار از یکدیگر پیشی بگیرند
[ترجمه ترگمان]پولارد (پولارد)و the می کوشند تا بر روی توسعه طویله از یکدیگر سبقت بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The lizard can outsmart predators by leaving its tail behind to confuse them.
[ترجمه گوگل]مارمولک می‌تواند با پشت سر گذاشتن دم شکارچی‌ها پیشی بگیرد تا آنها را گیج کند
[ترجمه ترگمان]مارمولک از شکارچیان outsmart که دمش را به عقب پرت کند تا آن ها را گیج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is conceivable that bacteria will someday outsmart our best medical technologies.
[ترجمه گوگل]می توان تصور کرد که باکتری ها روزی از بهترین فناوری های پزشکی ما پیشی بگیرند
[ترجمه ترگمان]قابل تصور است که باکتری ها روزی از بهترین فن آوری های پزشکی ما outsmart
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Identify your weaknesses, then use your brain to outsmart them.
[ترجمه گوگل]نقاط ضعف خود را شناسایی کنید، سپس از مغز خود برای پیشی گرفتن از آنها استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]نقاط ضعف خود را شناسایی کنید و سپس از مغزتان استفاده کنید تا از آن ها outsmart
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Oncologists must try to outsmart tumors that have already begun to metastasize.
[ترجمه گوگل]انکولوژیست ها باید سعی کنند تومورهایی را که قبلاً متاستاز داده اند پیشی بگیرند
[ترجمه ترگمان]oncologists باید از tumors outsmart که قبلا شروع به metastasize کرده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Only virgins can outsmart the killer in the big chase scene at the end.
[ترجمه گوگل]فقط باکره ها می توانند در صحنه بزرگ تعقیب و گریز در پایان از قاتل پیشی بگیرند
[ترجمه ترگمان]فقط باکره می تونه قاتل رو در صحنه شکار بزرگ شکست بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She always managed to outsmart her political rivals.
[ترجمه گوگل]او همیشه توانسته بود از رقبای سیاسی خود پیشی بگیرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه موفق می شد از رقبای سیاسی خود پیشی بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She had to outsmart the enemy.
[ترجمه گوگل]او باید از دشمن پیشی می گرفت
[ترجمه ترگمان] اون باید از دشمن پیروی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشدستی کردن (فعل)
anticipate, outsmart

زرنگی بیشتری بکار بردن (فعل)
outsmart

انگلیسی به انگلیسی

• be smarter than; trick; outfox
if you outsmart someone, you cleverly defeat them or gain an advantage over them.

پیشنهاد کاربران

دست پیش گرفتن
Love is the one thing she can't outsmart.
عشق تنها چیزی است که او نمی تواند دست پیش بگیرد. ( در همه چیز پیش است الا عشق )
سبقت گرفتن
1 - رو دست خوردن
باهوش تر بودن
To no longer be pestering or annoying one
I'll get of your hair
مزاحمتون نمیشم
از حالت هوشمند خارج کردن گوشی های هوشمند
از حالت هوشمند خارج کردن ( کاربرد برای وسایلی مثل گوشی هوشمند )
رکب زدن
رو دست زدن - رو کم کردن ( عامیانه ) ، رو دست بلند شدن، زرنگی بیشتری به خرج دادن
از هوشمندی خارج کردن

بپرس