orbital

/ˈɔːrbətl̩//ˈɔːbɪtl̩/

معنی: دوار، مداری
معانی دیگر: مقله ای

جمله های نمونه

1. Her orbital speed must be a few hundred meters per second.
[ترجمه گوگل]سرعت مداری او باید چند صد متر در ثانیه باشد
[ترجمه ترگمان]سرعت مداری او باید چند صد متر در ثانیه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The newly discovered world followed an orbital path unlike that of any other planet.
[ترجمه گوگل]دنیای تازه کشف شده مسیری مداری را دنبال کرد که شبیه هیچ سیاره دیگری نیست
[ترجمه ترگمان]دنیای تازه کشف شده، بر خلاف هر سیاره دیگری، مسیر مداری را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Similar effects operate for d orbitals, but not for s orbitals, which have no orbital angular momentum.
[ترجمه گوگل]اثرات مشابه برای اوربیتال های d عمل می کند، اما برای اوربیتال های s که حرکت زاویه ای مداری ندارند، عمل نمی کند
[ترجمه ترگمان]عوارض مشابهی برای orbitals ها کار می کنند، اما نه برای اوربیتال های s، که هیچ حرکت زاویه ای مداری ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If we remove an electron from an anti-bonding orbital, the ion will be more tightly bound than the molecule was.
[ترجمه خیراله رحیمی] اگر یک الکترون را از مدار ضد پیوندی حذف کنیم، یون با شدت بیشتری نسبت به ملوکول پیوند برقرار می کند.
|
[ترجمه گوگل]اگر یک الکترون را از یک اوربیتال ضد پیوند حذف کنیم، یون محکم‌تر از مولکول متصل می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگر یک الکترون را از یک اوربیتال های ضد پیوندی حذف کنیم، یون more از مولکول خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The orbital motion of the earth provided a causal explanation for why the planets appeared to meander across the sky.
[ترجمه گوگل]حرکت مداری زمین توضیحی علّی برای این که چرا سیارات در آسمان پرپیچ و خم به نظر می‌رسند ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]حرکت مداری زمین توضیح علی را به این دلیل ارائه کرد که چرا سیارات به شکل مارپیچ در آسمان به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It sounds simple, but Aprilia and Orbital faced a tough challenge getting the system to work.
[ترجمه گوگل]ساده به نظر می رسد، اما Aprilia و Orbital با چالش سختی برای به کار انداختن سیستم مواجه شدند
[ترجمه ترگمان]به نظر ساده می آید، اما Aprilia و مداری با چالش سختی مواجه هستند که سیستم را به کار مشغول می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because of these orbital properties, some of these bodies have very short expected orbital lifetimes before colliding with Earth.
[ترجمه گوگل]به دلیل این ویژگی‌های مداری، برخی از این اجرام قبل از برخورد با زمین، عمر مداری بسیار کوتاهی دارند
[ترجمه ترگمان]به دلیل این خواص مداری، برخی از این افراد، قبل از برخورد با زمین، طول عمر اوربیتال های بسیار کمی را پیش بینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Soon the most lucrative function of the resurrected orbital was as an alien adventure park.
[ترجمه گوگل]به زودی سودآورترین عملکرد مداری احیا شده به عنوان یک پارک ماجراجویی بیگانگان بود
[ترجمه ترگمان]به زودی مطلوب ترین عملکرد مدار باز شده، به عنوان یک پارک ماجراجویانه بیگانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From their orbital hive-turned-fortress, they would sally out against whoever was left and eat them alive.
[ترجمه گوگل]از کندوی مداری خود که به قلعه تبدیل شده بودند، به هر کسی که باقی می ماند حمله می کردند و آنها را زنده می خوردند
[ترجمه ترگمان]از کندو کاو - شان - دژ، در برابر هر کسی که باقی مانده بود و زنده آن ها را می خورد به بیرون یورش خواهند برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The precision of measurement of the orbital period decay rivals the precision of this prediction.
[ترجمه گوگل]دقت اندازه گیری فروپاشی دوره مداری با دقت این پیش بینی رقابت می کند
[ترجمه ترگمان]دقت اندازه گیری دوره تناوب مداری، دقت این پیش بینی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any orbital eccentricity produced by the collapse must have been subsequently removed by tidal forces.
[ترجمه گوگل]هر گریز از مرکز مداری ناشی از فروپاشی باید متعاقباً توسط نیروهای جزر و مدی حذف شده باشد
[ترجمه ترگمان]هر گونه eccentricity مداری که توسط فروپاشی تولید می شود باید توسط نیروهای جزر و مد حذف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The orbital periods are again mostly about three to five years.
[ترجمه گوگل]دوره های مداری دوباره عمدتاً حدود سه تا پنج سال است
[ترجمه ترگمان]دوره های گردشی بیشتر در حدود سه تا پنج سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Take the London orbital.
[ترجمه گوگل]مدار لندن را بگیرید
[ترجمه ترگمان]اوربیتال لندن را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The loss of orbital energy by the satellite causes it to evolve slowly inward into a closer, shorter-period orbit.
[ترجمه گوگل]از دست دادن انرژی مداری توسط ماهواره باعث می شود که به آرامی به سمت داخل به یک مدار نزدیک تر و با دوره کوتاه تر تکامل یابد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن انرژی اوربیتال به وسیله ماهواره موجب می شود که آن به آرامی به سمت داخل یک مدار نزدیک تر و کوتاه تر حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوار (صفت)
rotary, rotative, giddy, rotational, orbital

مداری (صفت)
zonary, orbital

تخصصی

[شیمی] اوربیتال
[برق و الکترونیک] اوربیتال 1. واژه ای برای اشاره به الکترونهای اطراف هسته اتم . 2. تراز انرژی یا تابع موجی که از آن احتمال یافتن الکترون در نقطه ای خاص را می توان محاسبه کرد.
[ریاضیات] مداری، مدار، مسیر، مسیری
[پلیمر] اوربیتال

انگلیسی به انگلیسی

• of an orbit, of a course; circuitous, spherical
an orbital road goes all the way round a large city.

پیشنهاد کاربران

۱. مداری ۲. جاده کمربندی
Her orbital speed must be a few hundred meters per second.
سرعت مداری او باید چند صد متر در ثانیه باشد.
چرخشی
چشمخانه ای ، کاسه چشمی ، حدقه ای ، اوربیتال
orbital ( شیمی )
واژه مصوب: اوربیتال
تعریف: تابعی موجی برای توصیف حالت انرژی مجاز الکترون در یک اتم یا مولکول
صفت: مداری
بجای اوربیتال در شیمی: الکترون خانه
صفت:
1 مداری ( مربوط به مدار شیئی دور شیء دیگر )
2 کمربندی ( درباره ی جاده ای که دور شهر می چرخد تا خودروها مجبور به وارد شهر و ترافیک شدن نباشند ) - بریتیش
اسم:
جاده ی کمربندی - بریتیش
مداری، به صورت دایره ای ( نه حتما دایره ، حتی بیضی شکل )

بپرس