phrasing

/ˈfreɪzɪŋ//ˈfreɪzɪŋ/

رجوع شود به: phraseology

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: choice of words; wording.
مترادف: diction, locution, wording
مشابه: elocution, expression, definition 2: the act of forming written or musical phrases. similar words: articulation, couching, performing, wording

جمله های نمونه

1. It's an essay heavy with surplus phrasing.
[ترجمه گوگل]این یک مقاله سنگین با عبارت های اضافی است
[ترجمه ترگمان]این یک مقاله سنگین با جمله بندی مازاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The phrasing of the report is ambiguous.
[ترجمه گوگل]عبارت گزارش مبهم است
[ترجمه ترگمان]تعبیر این گزارش مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't remember her exact phrasing.
[ترجمه گوگل]جمله دقیقش یادم نیست
[ترجمه ترگمان]درست به خاطر نمیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The singer was criticized for her poor phrasing.
[ترجمه گوگل]این خواننده به دلیل بیان ضعیفش مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این خواننده به خاطر طرز بیان ضعیف خود مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The phrasing of the contract is rather ambiguous.
[ترجمه گوگل]عبارت قرارداد نسبتاً مبهم است
[ترجمه ترگمان]تعبیر این قرارداد مبهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The phrasing of the question was vague.
[ترجمه گوگل]عبارت سوال مبهم بود
[ترجمه ترگمان]این کلمه مبهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her phrasing, as ever, is faultless.
[ترجمه گوگل]جمله بندی او، مثل همیشه، بی عیب و نقص است
[ترجمه ترگمان]phrasing، مثل همیشه، بی عیب و نقص نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was no tactful way of phrasing what he wanted to say.
[ترجمه گوگل]هیچ روش زیرکانه ای برای بیان آنچه می خواست بگوید وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ راهی برای آن نبود که آنچه را می خواست بگوید به زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The unfortunate phrasing of his sentence hardly made things sound any better.
[ترجمه گوگل]عبارت تاسف بار جمله او به سختی اوضاع را بهتر به نظر می رساند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این جمله به زحمت همه چیز را بهتر ادا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A great deal of faulty question phrasing stems from survey workers being over-involved in their own ideas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از عبارت‌بندی‌های نادرست سؤال از درگیر شدن بیش از حد کارکنان نظرسنجی در ایده‌های خود ناشی می‌شود
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جملات ناقص و معیوب از کارگران نظرسنجی ناشی از بیش از حد در ایده های خود نشات می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His design had to reveal the pattern and phrasing of the dream world he wished to conjure up.
[ترجمه گوگل]طراحی او باید الگوی و عبارتی از دنیای رویایی را که می خواست تجسم کند، آشکار می کرد
[ترجمه ترگمان]طرح او عبارت بود از نشان دادن الگو و تعبیر دنیای رویایی که او می خواست آن را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The team rejected traditional Biblical phrasing, figuring they would be unfamiliar or unappealing to the target audience.
[ترجمه گوگل]این تیم عبارات سنتی کتاب مقدس را رد کردند و تصور کردند که آنها برای مخاطب هدف ناآشنا یا جذاب نیستند
[ترجمه ترگمان]این تیم تعبیر سنتی از کتاب مقدس را رد کرد و فکر کرد که آن ها برای مخاطب هدف نا آشنا و نا آشنا خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Good phrasing is all important: it has to set and keep the dancers going.
[ترجمه گوگل]جمله بندی خوب همه چیز مهم است: باید رقصندگان را تنظیم کند و ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]عبارت خوب همه چیز مهم است: آن باید تنظیم شود و رقصندگان را در حال حرکت نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most physicists would object to this way of phrasing things.
[ترجمه گوگل]اکثر فیزیکدانان به این شیوه بیان چیزها اعتراض دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر فیزیکدانان در این روش بیان کردن چیزها اعتراض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I usually play with my own phrasing and kind of jazz it up a little.
[ترجمه گوگل]من معمولا با عبارات خودم می نوازم و کمی آن را جاز می کنم
[ترجمه ترگمان]من معمولا با خودم بازی می کنم و یه کم جاز می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] بدنی، جسمانی، فیزیکی

انگلیسی به انگلیسی

• process of expressing in words; style of verbal expression; spacing of notes (music)
the phrasing of something that is said is the exact words that are used to say it.
the phrasing of someone who is singing, playing a piece of music, acting, or reading poetry is the way in which they divide up the work that they are performing by pausing slightly in appropriate places.
see also phrase.

پیشنهاد کاربران

phrasing ( موسیقی )
واژه مصوب: عبارت‏پردازی
تعریف: 1. محقق کردن ساختار عبارات یک اثر موسیقایی در اجرا|||2. ساختار عبارت
جمله بندی

بپرس