perspiration

/ˌpərspəˈreɪʃn̩//ˌpɜːspəˈreɪʃn̩/

معنی: خوی، عرق، عرق بدن، کار سخت، عرق ریزی
معانی دیگر: عرق (بدن)، ژف، تن خیسه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of excreting moisture through the pores of the skin; sweating.

(2) تعریف: the moisture thus excreted; sweat.

جمله های نمونه

1. beads of perspiration covered her forehead
قطره های عرق پیشانی او ا پوشانده بود.

2. Genius is one percent inspiration, ninety-nine percent perspiration.
[ترجمه محیا] نبوغ و هوش فقط یک درصدِ قضیه ست، سخت کوشی ۹۹% اهمیت داره!
|
[ترجمه گوگل]نبوغ یک درصد الهام است، نود و نه درصد عرق
[ترجمه ترگمان]نبوغ یک درصد الهام، نود و نه درصد از عرق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Great beads of perspiration trickled down his forehead.
[ترجمه گوگل]دانه های بزرگ عرق روی پیشانی اش چکید
[ترجمه ترگمان]دانه های درشت عرق از پیشانی اش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Perspiration dampened her face and neck.
[ترجمه گوگل]عرق صورت و گردنش را خیس کرده بود
[ترجمه ترگمان]عرق از صورت و گردنش می چکید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her face was wet with perspiration.
[ترجمه گوگل]صورتش از عرق خیس شده بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش از عرق خیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Perspiration cools the skin in hot weather.
[ترجمه گوگل]تعریق در هوای گرم پوست را خنک می کند
[ترجمه ترگمان]Perspiration پوست را در هوای گرم سرد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chantal was writhing in pain and bathed in perspiration.
[ترجمه گوگل]شانتال از درد می پیچید و در عرق غوطه ور بود
[ترجمه ترگمان]از درد به خود می پیچید و عرق می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The perspiration beaded his face.
[ترجمه گوگل]عرق روی صورتش ریزش کرد
[ترجمه ترگمان]عرق بر چهره اش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My shirt was soaked in perspiration.
[ترجمه گوگل]پیراهنم خیس عرق شده بود
[ترجمه ترگمان]پیراهنم از عرق خیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One of the ways to dissipate perspiration is by convection.
[ترجمه گوگل]یکی از راه های دفع تعریق، همرفت است
[ترجمه ترگمان]یکی از راه های پخش کردن عرق ناشی از همرفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His hands were wet with perspiration.
[ترجمه گوگل]دستانش از عرق خیس شده بود
[ترجمه ترگمان]دست هایش خیس عرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perspiration broke out on my skin.
[ترجمه گوگل]عرق روی پوستم ریخت
[ترجمه ترگمان]عرق از روی پوستم سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her skin was damp with perspiration.
[ترجمه گوگل]پوستش از تعریق مرطوب شده بود
[ترجمه ترگمان]پوستش از عرق خیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Beads of perspiration stood out on his forehead.
[ترجمه گوگل]دانه های عرق روی پیشانی اش برجسته بود
[ترجمه ترگمان]قطرات درشت عرق بر پیشانیش نقش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He wiped the beads of perspiration from his brow.
[ترجمه گوگل]مهره های عرق را از روی پیشانی اش پاک کرد
[ترجمه ترگمان]دانه های عرق را از پیشانی اش پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوی (اسم)
addiction, nature, character, habit, custom, affection, temper, temperament, propensity, bent, sweat, perspiration, strain, squint, slobber, slabber, proclivity, saliva

عرق (اسم)
arrack, sweat, perspiration, distillate, brandy, vodka, transudation

عرق بدن (اسم)
perspiration

کار سخت (اسم)
perspiration

عرق ریزی (اسم)
sweat, perspiration

تخصصی

[نساجی] عرق کردن - تعرق

انگلیسی به انگلیسی

• sweat
perspiration is the same as sweat; a formal word.

پیشنهاد کاربران

genius is one percent inspiration and 99% persperation
Soaked with perspiration
خیس عرق بودن
perspiration
در گام نخست برای پارسی سازی ، یِکُم ( اول ) باید واژه ها را از کالب و چارچوب دستوری زبان اَرَبی بَرآورد/ دَرآورد.
تَعریق در ریختار تَفعیل از ریشه سه تایی " عَرَقَ" برساخته شده است ،
...
[مشاهده متن کامل]

در گام نخست می توان " عَرَق ریزی "
در گام دویوم " اَرَغ ریزی "
در گام سه یوم خَویریزی ، خَویس ریزی ، ژَفریزی
در گام چهارم در ریختار دستوری پارسی :
خیوِش ، خیسِش ، خَدیوِش یا خیوانِش ، خیسانش ، خَدانش را به کار بُرد.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perspire
✅️ اسم ( noun ) : perspiration
✅️ صفت ( adjective ) : perspiratory
✅️ قید ( adverb ) : _
[پزشکی] عرق، تعریق
ریاضت
perspiration ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: تعریق 1
تعریف: عرق کردن در نتیجۀ فعالیت غدد عرق یا تبخیر آب از سطوح مرطوب بدن
Tenacity= پشتکار
Efford
عرق ریختن، سخت کوشی
تلاش - سخت کوشیدن برای بدست آوردن نتیجه مطلوب
Work hard.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس