phalanx

/ˈfeɪlæŋks//ˈfælæŋks/

معنی: بند انگشت، استخوان انگشت یا پنجه
معانی دیگر: همرزمان، هم اندیشان، فوج، دیواره ی نظامی، (یونان باستان - آرایش سربازان در صف های به هم فشرده به طوری که سپرهای آنان یک دیوار زرهی ایجاد کند) فالانکس، (انسان ها) گروه متراکم، دسته ی به هم فشرده، اعضای جامعه یا همزیگان سوسیالیسی، دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه

جمله های نمونه

1. the police formed a phalanx in front of the prison door
ماموران پلیس یک صف بهم فشرده در جلو در زندان تشکیل دادند.

2. A solid phalanx of policemen blocked the road.
[ترجمه گوگل]یک فالانژ محکم از پلیس راه را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]دسته ای از ماموران پلیس هم راه را مسدود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bodyguards formed a solid phalanx around the singer so that photographers couldn't get close.
[ترجمه گوگل]بادیگاردها یک فالانکس محکم در اطراف خواننده تشکیل دادند تا عکاسان نتوانند نزدیک شوند
[ترجمه ترگمان]Bodyguards یک گروه جامد در اطراف این خواننده ایجاد کرد تا عکاس نتواند به آن نزدیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The protesters ran into a solid phalanx of riot police.
[ترجمه گوگل]معترضان به گروهی از پلیس ضد شورش برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]معترضان به یک گروه جامد از پلیس ضد شورش وارد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Beyond them a phalanx of armored personnel carriers was lined up three abreast, their heavy guns pointed toward our bank.
[ترجمه گوگل]فراتر از آنها یک فالانژ نفربر زرهی سه نفره در کنار یکدیگر قرار داشتند و اسلحه های سنگین آنها به سمت بانک ما نشانه رفته بود
[ترجمه ترگمان]در آن سوی آن ها چندین نفر از افراد مسلح و مسلح در کنار آن ها صف کشیده بودند و تفنگ هایشان را به طرف بانک ما نشانه رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wants a phalanx of allies at her back before she climbs those stairs again.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه دوباره از آن پله ها بالا برود، یک فالانژ از متحدان پشت سرش می خواهد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه دوباره از پله ها بالا برود، او دسته allies را می خواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He spotted another phalanx of flies stuck to the walls.
[ترجمه گوگل]او گروه دیگری از مگس ها را دید که به دیوارها چسبیده بودند
[ترجمه ترگمان]دسته دیگری از مگس ها را دید که به دیوارها چسبیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Four made a phalanx before the booth, tapping their lead truncheons, their feet splayed like a squad of riot police.
[ترجمه گوگل]چهار نفر قبل از غرفه یک فالانکس ساختند و به چماق‌های سربی‌شان ضربه می‌زدند و پاهایشان مانند یک جوخه پلیس ضدشورش می‌چرخید
[ترجمه ترگمان]چهار نفر پس از آن که به غرفه نزدیک شدند، چهار نفر از دسته دسته ضربت چماق خود را به چماق می زدند، و پاهایشان را به بغل چسبانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Stepping off the plane, the President faced a phalanx of cameras and reporters.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با خروج از هواپیما با گروهی از دوربین ها و خبرنگاران روبرو شد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با گروهی از دوربین ها و خبرنگاران رو به رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The phalanx of ladies drew me away from there and up a gully.
[ترجمه گوگل]فالانژ خانم ها مرا از آنجا دور کرد و به یک خندق بالا برد
[ترجمه ترگمان]دسته خانم ها مرا از آنجا بیرون کشیدند و یک مسیل بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But this phalanx of enemies, all with influence in the legislature, did not present an unbroken front.
[ترجمه گوگل]اما این فالانژ دشمنان، همه با نفوذ در قوه مقننه، جبهه ای ناگسستنی از خود نشان ندادند
[ترجمه ترگمان]اما این دسته از دشمنان، که در هیات قانون گذاری نفوذ داشتند، جبهه unbroken را در پیش نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The laser would operate using the existing Phalanx radar and command and control system.
[ترجمه گوگل]این لیزر با استفاده از رادار و سیستم فرماندهی و کنترل موجود فالانکس عمل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]لیزر با استفاده از رادار و سیستم کنترل و کنترل موجود کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A phalanx of armed officers made sure reporters did not venture into town.
[ترجمه گوگل]گروهی از افسران مسلح از ورود خبرنگاران به شهر اطمینان حاصل کردند
[ترجمه ترگمان]گروهی از افسران مسلح اطمینان داشتند که خبرنگاران جرات ورود به شهر را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند انگشت (اسم)
knuckle, phalanx, phalange

استخوان انگشت یا پنجه (اسم)
phalanx, phalange

انگلیسی به انگلیسی

• line of battle, infantry line; group; platoon
bone of a finger or toe
a phalanx is a group of soldiers or police who are standing or marching close together in order to fight; a formal word.
a phalanx of people is a large group who are brought together for a particular purpose; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Phalanx = سامانه پدافند هوایی نزدیک که معمولا بر روی شناورهای سنگین اعم از ناو، ناوچه، و. . . نصب میشود امریکا برای اولین بار این سامانه را ساخت و بعد با توسعه ان دیگر اعضاء کشورهای ناتو انرا بخدمت گرفتند.
...
[مشاهده متن کامل]
یک فلانکس متشکل است از توپ گاتلینگ 6 لول، رادار، ردیاب جستجوگر، دوربین اپتیک دید درشب و 2 تکنسین در داخل اتاق کنترل داخل کشتی سامانه را هدایت میکنند

استخوان انگشت دیت یا پا
انبوه، توده، مجموعه، خیل کثیر

بپرس