philanthropist

/fəˈlænθrəpəst//fɪˈlænθrəpɪst/

معنی: خیرخواه بشر، ادم نیک اندیش، بشر دوست
معانی دیگر: آدم خیر، آدم نوع دوست، نیکوکار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who engages in philanthropy.
متضاد: misanthrope

- The philanthropist donated a great deal of money to the university as well as to several charities.
[ترجمه مریم رزی] یک انسان خیرخواه مقدار زیادی پول به دانشگاه و موسسه های خیریه اهدا کرد
|
[ترجمه گوگل] این نیکوکار مبلغ زیادی را به دانشگاه و همچنین به چندین موسسه خیریه اهدا کرد
[ترجمه ترگمان] بشردوست پول زیادی را برای دانشگاه و همچنین چندین موسسه خیریه اهدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The university was founded by a millionaire philanthropist.
[ترجمه گوگل]این دانشگاه توسط یک بشردوست میلیونر تاسیس شد
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه توسط یک فرد نیکوکار تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was a wealthy businessman and philanthropist.
[ترجمه گوگل]او یک تاجر ثروتمند و بشردوست بود
[ترجمه ترگمان]او یک تاجر ثروتمند و بشردوست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The trust was set up by an American philanthropist.
[ترجمه گوگل]این تراست توسط یک نیکوکار آمریکایی راه اندازی شد
[ترجمه ترگمان]این اعتماد توسط یک فرد بشردوست آمریکایی ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pitt was a great philanthropist and wanted to stamp out smuggling, which was rife.
[ترجمه گوگل]پیت یک انسان دوست بزرگ بود و می خواست قاچاق را که بسیار زیاد بود، از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]پیت آدم انسان دوست خوبی بود و می خواست قاچاق را که شایع بود سرکوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The city library was built by a 19th-century philanthropist.
[ترجمه گوگل]کتابخانه شهر توسط یک بشردوست در قرن نوزدهم ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]کتابخانه شهر توسط یک فرد نیکوکار قرن ۱۹ ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The philanthropist Fred finds out how to do something beautiful.
[ترجمه گوگل]فرد نیکوکار فرد می فهمد که چگونه کاری زیبا انجام دهد
[ترجمه ترگمان]فرد philanthropist فرد فهمیده که چطور کار زیبایی انجام بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Instead, she portrayed herself as a philanthropist, eager to help old friends down on their luck.
[ترجمه گوگل]در عوض، او خود را به عنوان یک انسان دوست به تصویر می‌کشد که مشتاق کمک به دوستان قدیمی است تا شانسشان را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]در عوض، او خود را یک فرد بشردوست، که مشتاق کمک به دوستان قدیمی خود بود، به تصویر کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His father was a philanthropist.
[ترجمه گوگل]پدرش یک انسان دوست بود
[ترجمه ترگمان]پدرش یک بشردوست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Losh was an active reformer and philanthropist.
[ترجمه گوگل]لوش یک اصلاح طلب و نیکوکار فعال بود
[ترجمه ترگمان]Losh یک reformer فعال و بشردوست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. D. The man on the right is a philanthropist.
[ترجمه گوگل]د- مرد سمت راست یک انسان دوست است
[ترجمه ترگمان]مردی که در سمت راست قرار دارد، یک بشردوست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cornell:american businessman and philanthropist who helped develop and unify telegraph systems in the United States and founded Cornell University (186 with andrew D. White.
[ترجمه گوگل]کورنل: تاجر و بشردوست آمریکایی که به توسعه و متحد کردن سیستم‌های تلگراف در ایالات متحده کمک کرد و دانشگاه کرنل را تأسیس کرد (186 با اندرو دی وایت
[ترجمه ترگمان]کورنل: تاجر آمریکایی و بشردوست که به توسعه و یکپارچه کردن سیستم های تلگراف در آمریکا کمک کرد و دانشگاه کرنل (۱۸۶)را تاسیس کرد سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The smile of a philanthropist may be truthful.
[ترجمه گوگل]لبخند یک انسان دوست ممکن است صادقانه باشد
[ترجمه ترگمان]لبخند یک انسان دوست می تواند صادق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. American and major philanthropist Andrew Carnegie died at 83 on August
[ترجمه گوگل]اندرو کارنگی، نیکوکار آمریکایی و بزرگ، در ماه اوت در ۸۳ سالگی درگذشت
[ترجمه ترگمان]اندرو کارنگی در آگوست ۸۳ در ۸۳ سالگی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rich philanthropist donated millions of dollars to his alma mater.
[ترجمه گوگل]این نیکوکار ثروتمند میلیون ها دلار به دانشگاه خود اهدا کرد
[ترجمه ترگمان]نیکوکار ثروتمند، میلیون ها دلار به محل تحصیل خود اهدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In fact, the Microsoft titan and philanthropist is one of a surprising number of U. S. business moguls to be left-handed, including Henry Ford, John D. Rockefeller and former IBM head Lou Gerstner.
[ترجمه گوگل]در واقع، غول مایکروسافت و بشردوست یکی از تعداد شگفت انگیز غول های تجاری ایالات متحده است که چپ دست هستند، از جمله هنری فورد، جان دی راکفلر و رئیس سابق IBM، لو گرستنر
[ترجمه ترگمان]در واقع، این غول مایکروسافت و philanthropist یکی از شمار شگفت انگیزی از U است اس افراد با نفوذ تجاری از جمله هنری فورد، جان دی راکفلر و رئیس سابق IBM، لو Gerstner
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیرخواه بشر (اسم)
philanthropist

ادم نیک اندیش (اسم)
philanthropist

بشر دوست (صفت)
philanthropic, humanitarian, philanthropist

انگلیسی به انگلیسی

• charitable donor, benevolent person
a philanthropist is someone whose main concern is to help people, often by giving them money, without wanting anything in return.

پیشنهاد کاربران

philanthropist ( n ) ( fəˈl�nθrəpɪst ) =a rich person who helps the poor and those in need, especially by giving money, e. g. He was a wealthy businessman and philanthropist.
philanthropist
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : philanthropy / philanthropist
✅️ صفت ( adjective ) : philanthropic
✅️ قید ( adverb ) : philanthropically
فرد پولداریکه از وقت و ثروت خود زده و به دیگر انسان ها کمک مالی و . . . میکند. سعی و تلاش میکند تا با کارها، احداث موسسات، انجام کارهای خیریه، حضور در مناطق محروم و . . . زندگی هم نوع های خود را بهتر کند.
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 a wealthy person who gives money and time to help make life better for other people
◀️ wealthy philanthropists
Philanthropy انسان/نوع دوستی ( عمل کمک مالی کردن به بقیه ) ( n )
Philanthropic : صفت اسم بالایی - انسان/نوع/بشر دوستانه
Philanthropist : اینم که تعریفش رو گفتیم
Philantrophism همون Philanthropy هست.
چندتا مثال ببینیم برای Philantrophy :
◀️ The philanthropy of Raul Wallenberg is well - known : بشر دوستی رائول والن برگ مشهور است.
◀️ Among his philanthropies was the construction of two hospitals : ازجمله نیکوکاری های او ساختن دو بیمارستان بود.
◀️ Funds for the hospital came from two large philanthropies : هزینه ی بیمارستان از طرف دو سازمان بزرگ نیکوکاری تأمین شد.

خیّر
a person who seeks to promote the welfare of others, especially by the generous donation of money to good causes
انسان دوست، خیرخواه، خیّر،
"the trust was founded by an American philanthropist"
philanthropist ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: انسان دوست
تعریف: کسی که قائل به اصول انسان دوستی است
philanthropist ( noun ) = خَیِر، نیکوکار، انسان هم نوع و بشردوست، خیرخواه
Definition = شخصی که به فقرا کمک می کند ، به ویژه با دادن پول به آنها/کسی که برای کمک به افراد فقیر یا بیمار پول می دهد یا برای چیزهایی مانند موزه ها یا مدارس مفید برای جامعه پول می دهد/
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - a donation from a wealthy 19th - century philanthropist
اهدایی از یک نیکوکار ثروتمند قرن نوزدهم
2 - She is a philanthropist who has supported many charities for over twenty years.
او یک انسان خًیِر است که بیش از بیست سال از بسیاری از خیریه ها حمایت کرده است.

از philanthropy میادش
به معنی "بشر دوست" و "خیرخواه" مثلا افرادی که به بقیه کمک مالی میکنن میتونن philanthropist نام بگیرن
انسان خیر خواه
خیرخواه ترین انسان ، مادر است❤
بشر دوست
مهربان . کسی که همش به فکر خودش نیست. نیکوکار

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس