predetermination

/ˌpriːdɪˌtɜːrmɪˈneɪʃn̩//ˌpriːdɪˌtɜːmɪˈneɪʃn̩/

معنی: تقدیر، ازلی، مقدرات
معانی دیگر: مقدر سای

جمله های نمونه

1. In general, opportunism rather than predetermination is the key.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، فرصت طلبی به جای از پیش تعیین کردن، کلید اصلی است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، فرصت طلبی به جای تصمیم گیری، کلید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With the characteristic of predetermination, recognition and practicability, MIPs are used in many fields.
[ترجمه گوگل]با ویژگی از پیش تعیین بودن، تشخیص و عملی بودن، MIP ها در بسیاری از زمینه ها استفاده می شوند
[ترجمه ترگمان]با ویژگی of، شناسایی و practicability، mips در بسیاری از زمینه ها استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the low rate video encoding process, predetermination of all-zero blocks which can be applied to reduce the computational complexity is a common method to optimize the software coder.
[ترجمه گوگل]در فرآیند کدگذاری ویدئویی با نرخ پایین، از پیش تعیین بلوک‌های تمام صفر که می‌تواند برای کاهش پیچیدگی محاسباتی اعمال شود، یک روش رایج برای بهینه‌سازی کدگذار نرم‌افزار است
[ترجمه ترگمان]در فرآیند کدگذاری نرخ پایین، از تمام بلوک های صفر که می توان برای کاهش پیچیدگی محاسباتی استفاده کرد، یک روش رایج برای بهینه سازی کد کننده نرم افزار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Predetermination of the sex of the fetus in 413 pregnant women (in the stage of development from more than 50 days pregnancy up to birth) was made by using the method of micro- immunodiffusion.
[ترجمه گوگل]تعیین جنسیت جنین در 413 زن باردار (در مرحله رشد از بیش از 50 روز بارداری تا تولد) با استفاده از روش میکروایمونودیفیوژن انجام شد
[ترجمه ترگمان]مطالعه جنسیت جنین در ۴۱۳ زن باردار (در مرحله توسعه از بیش از ۵۰ روز بارداری تا تولد)با استفاده از روش میکرو - ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A new method for predetermination of all-zero blocks in low rate video coding is proposed, which is based on characters of discrete cosine transform(DCT) and quantization.
[ترجمه گوگل]یک روش جدید برای از پیش تعیین بلوک‌های صفر در کدگذاری ویدئویی با نرخ پایین پیشنهاد شده است که بر اساس کاراکترهای تبدیل کسینوس گسسته (DCT) و کوانتیزاسیون است
[ترجمه ترگمان]روش جدیدی برای تصمیم گیری از همه بلوک های صفر در کد گذاری سرعت پایین پیشنهاد شده است، که براساس حروف تبدیل cosine گسسته (DCT)و quantization است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He entered the argument with a predetermination to prove me wrong.
[ترجمه گوگل]او با یک تصمیم از پیش وارد بحث شد تا ثابت کند من اشتباه می کنم
[ترجمه ترگمان]در این باره تصمیم گرفت که به من ثابت کند که اشتباه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It simply means that God's predetermination and meticulous providence is "compatible" with voluntary choice.
[ترجمه گوگل]صرفاً به این معناست که اراده و مشیت دقیق خداوند با انتخاب اختیاری «سازگار» است
[ترجمه ترگمان]تنها به این معنی است که مشیت الهی و دقیق خداوند با انتخاب اختیاری \"سازگار\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our relationship is that of predetermination I'll never be better at anything than waterpolo and that is why it is my duty to pursue this sport as long as I can, and to the best of my abilities.
[ترجمه گوگل]رابطه ما از پیش تعیین شده است که من هرگز در هیچ کاری بهتر از واترپلو نخواهم بود و به همین دلیل وظیفه من است که تا زمانی که می توانم و در حد توانم این ورزش را دنبال کنم
[ترجمه ترگمان]رابطه ما این است که در این باره هرگز بهتر از این نخواهم بود و به همین دلیل وظیفه من این است که تا آنجا که بتوانم، این ورزش را دنبال کنم، و به بهترین توانایی هام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You're talking about predetermination which happens all the time.
[ترجمه گوگل]شما در مورد از پیش تعیین شده صحبت می کنید که همیشه اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]تو داری درباره این موضوع صحبت می کنی که همیشه اتفاق می افته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unfortunately, public affairs do not provide this degree of predetermination and control.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، امور عمومی این درجه از پیش تعیین و کنترل را فراهم نمی کند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، امور عمومی این درجه کنترل و کنترل تصمیم گیری را فراهم نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most studies of the relationship between culture, economics and politics underline their malleability and lack of rigid predetermination: Lucian Pye's views were at one end of the spectrum.
[ترجمه گوگل]بیشتر مطالعات مربوط به رابطه بین فرهنگ، اقتصاد و سیاست بر انعطاف پذیری و عدم پیش تعیین دقیق آنها تأکید می کند: دیدگاه های لوسیان پای در یک انتهای طیف قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مطالعات رابطه بین فرهنگ، اقتصاد و سیاست، چکش خواری و عدم تصمیم گیری سخت را نشان می دهد: دیدگاه لوکیانوس در یک طرف طیف قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Part 2 analyzes the existent problems in the curriculum objective predetermination and curriculum objective realization.
[ترجمه گوگل]بخش 2 مشکلات موجود در پیش تعیین هدف برنامه درسی و تحقق هدف برنامه درسی را تحلیل می کند
[ترجمه ترگمان]بخش ۲ مشکلات موجود در برنامه تحصیلی برنامه ریزی شده و درک اهداف آموزشی را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "We have too few occasions to do anything, " Crawford writes, "because of a certain predetermination of things from afar. "
[ترجمه گوگل]کرافورد می نویسد: «به دلیل تعیین از پیش تعیین شده چیزها از راه دور، موقعیت های بسیار کمی برای انجام کاری داریم »
[ترجمه ترگمان]کرافورد می نویسد: \" ما موقعیت های کمی برای انجام دادن هر کاری داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the implementation of the new curriculum, more and more studies are on class predetermination and generation, but few systematic studies are used in chemical disciplines.
[ترجمه گوگل]با اجرای برنامه درسی جدید، مطالعات بیشتری در زمینه پیش تعیین و تولید کلاس انجام می شود، اما مطالعات سیستماتیک کمی در رشته های شیمی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]با اجرای برنامه درسی جدید، مطالعات بیشتر و بیشتری در کلاس تصمیم گیری و تولید قرار می گیرند، اما مطالعات سیستماتیک کمی در رشته های شیمی به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

ازلی (اسم)
predetermination

مقدرات (اسم)
predetermination

انگلیسی به انگلیسی

• predestination, act of setting in advance; advance decision

پیشنهاد کاربران

بپرس