predicted


پیش بینى شده، محاسبه شده علوم نظامى : از قبل محاسبه شده

جمله های نمونه

1. he predicted the enemy's certain defeat
او شکست حتمی دشمن را پیش بینی کرد.

2. frost is predicted for tonight
پیش بینی می شود که امشب یخبندان شود.

3. snow is predicted for tomorrow
برای فردا برف پیش بینی شده است.

4. snow flurries are predicted for friday afternoon
برای جمعه بعد از ظهر برف همراه با باد پیش بینی می شود.

5. an old visionary who predicted the famine
غیبگوی کهنسالی که قحطی را پیش بینی کرد.

6. it happened even as i predicted
درست همان طور که پیش بینی کردم اتفاق افتاد.

7. They predicted great things for the boy.
[ترجمه گوگل]آنها چیزهای بزرگی را برای پسر پیش بینی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها چیزهای بزرگ برای پسر پیش بینی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sales were five percent lower than predicted.
[ترجمه گوگل]فروش پنج درصد کمتر از پیش بینی بود
[ترجمه ترگمان]فروش ۵ درصد کم تر از فروش پیش بینی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He praised the union's aims but predicted its early demise.
[ترجمه گوگل]او اهداف اتحادیه را ستود اما مرگ زودهنگام آن را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]او از اهداف این اتحادیه تمجید کرد اما مرگ زودرس آن را پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He predicted when war would break out.
[ترجمه گوگل]او زمان وقوع جنگ را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرد که جنگ به پایان خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was predicted that inflation would continue to fall.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شد که تورم همچنان کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]پیش بینی شده بود که تورم همچنان در حال سقوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many people predicted that the party would fracture and split.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم پیش‌بینی می‌کردند که حزب شکسته و منشعب خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم پیش بینی کردند که این حزب شکستگی خواهد کرد و از هم جدا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a close finish, as they had predicted.
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها پیش بینی کرده بودند، یک پایان نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]این پایان نزدیک بود، همان طور که پیش بینی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As Liz had predicted, the rumours were soon forgotten.
[ترجمه گوگل]همانطور که لیز پیش بینی کرده بود، شایعات به زودی فراموش شدند
[ترجمه ترگمان]همانطور که لیز پیش بینی کرده بود، شایعات به زودی فراموش شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unemployment is predicted to increase to 700,000 by the end of the year.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود تا پایان سال بیکاری به 700 هزار نفر افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]پیش بینی می شود که نرخ بیکاری تا پایان سال به ۷۰۰،۰۰۰ پوند افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• prophesied, forecast, foretold, announced in advance

پیشنهاد کاربران

They predicted that I would fail
آنها پیش بینی کردن که من شکست میخورم
predicted = پیش بینی شده ، مورد پیش بینی
expected = مورد انتظار و توقع ، پیش بینی شده
* این دو کلمه مترادف هستند *
مورد پیش بینی

بپرس