putting

جمله های نمونه

1. you've been putting on flesh
خیلی گوشتالو شده ای ! (گوشت بالا آورده ای !).

2. she had difficulty putting her feelings in words
او در بیان احساسات خود اشکال داشت.

3. lately he has been putting on airs
اخیرا خیلی باد توی غبغب خود می اندازد.

4. she doubled the blanket before putting it on the bed
قبل از آن که پتو را روی بستر بگذارد آن را دولا تا کرد.

5. to modernize an old house by putting in plumbing and wiring
خانه ی قدیمی را با لوله کشی و سیم کشی امروزی کردن

6. the court ordered him to desist from putting his garbage in the street
دادگاه به او دستور داد که از قرار دادن زباله در خیابان دست بردارد.

7. Always taking out the meal-tub, and never putting in, soon comes to the bottom.
[ترجمه گوگل]همیشه بیرون آوردن وان غذا، و هرگز داخل آن، به زودی به ته می رسد
[ترجمه ترگمان]همیشه جعبه غذا را بردارید، و هرگز وارد نشوید، به زودی به پایین می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Always taking out of the meal-tub and never putting in, soon comes to the bottom.
[ترجمه گوگل]همیشه از وان غذا بیرون می آورید و هرگز داخل غذا نمی گذارید، به زودی به ته می رسد
[ترجمه ترگمان]همیشه از وان بیرون بروید و هرگز وارد نشوید، به زودی به پایین می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They're putting up the tax on cigarettes.
[ترجمه گوگل]آنها مالیات سیگار را افزایش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها مالیات را روی سیگارها قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Give the tablecloth a good shake before putting it away.
[ترجمه گوگل]قبل از گذاشتن سفره آن را خوب تکان دهید
[ترجمه ترگمان]قبل از آن که آن را کنار بگذاری، رومیزی را به رومیزی Give
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She finished putting the milk away and turned around.
[ترجمه گوگل]شیر را کنار گذاشت و برگشت
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You need to start putting money away for your old age.
[ترجمه گوگل]شما باید شروع به گذاشتن پول برای دوران پیری خود کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید از این سن و سال خودت پول در بیاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She trimmed the stalks of the tulips before putting them in a vase.
[ترجمه گوگل]ساقه لاله ها را قبل از گذاشتن آنها در گلدان کوتاه کرد
[ترجمه ترگمان]او قبل از این که آن ها را در گلدان قرار دهد، ساقه های گل لاله را چید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are putting pressure on people to vote yes.
[ترجمه M] آنها برای رای گرفتن به جمعیت فشار زیادی وارد می کنند
|
[ترجمه گوگل]آنها به مردم فشار می آورند که رای مثبت بدهند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای رای دادن به مردم فشار وارد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The management are putting together a plan/proposal/package to rescue the company.
[ترجمه گوگل]مدیریت در حال تنظیم یک طرح/پیشنهاد/بسته برای نجات شرکت است
[ترجمه ترگمان]مدیریت یک طرح \/ پیشنهاد \/ بسته را برای نجات شرکت قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] گذاشتن

انگلیسی به انگلیسی

• laying, placing

پیشنهاد کاربران

پایین آوردن قلم putting down the pen
بیان کردن
putting خاموش کردن آتیش
خاموش کردن : Putting out
Putting out
خاموش کردن
گماشتن، انتصاب
همایند کردن
Putting یعنی خاموش کردن آتش
خاموش کردن اتش
وارد کردن
خاموش کردن
قرار دادن چیزی
Putting out the fire : خاموش کردن
Putting معانی متفاوتی دارد مثال پوشیدن/چاق شدن/تپل شدن/گذاشتن و هزار معانی دیگر
قرار دادن
بریدن قطع کردن
Show to some thing
ارائه دادن
خاموش کردن
ارائه کردن
گذاشتن
ارایه دادن
ارائه دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس