pabulum

/ˈpæbjʊləm//ˈpæbjʊləm/

خوراک، قوت لایموت، غذا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a soft substance that serves to nourish.

(2) تعریف: weak or banal ideas; pablum.

جمله های نمونه

1. We can all supply mental pabulum, Mr O'Madden Burke said.
[ترجمه گوگل]آقای اومدن برک گفت: همه ما می توانیم پابولوم ذهنی را تهیه کنیم
[ترجمه ترگمان]آقای O برک گفت: همه ما می توانیم pabulum ذهنی را تامین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The discovery provides pabulum for the scientific community to ruminate on for decades to come.
[ترجمه گوگل]این اکتشاف برای جامعه علمی برای دهه های آینده نشخوار فکری فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این کشف، pabulum را برای جامعه علمی که چند دهه به آن فکر می کنند، فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All they will be pabulum of your life.
[ترجمه گوگل]همه آنها پابلوم زندگی شما خواهند بود
[ترجمه ترگمان] تنها چیزی که از زندگی تو باقی می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the long history of inspirational pabulum, "follow your passion" has got to be the worst.
[ترجمه گوگل]در تاریخ طولانی پابولوم الهام بخش، "علاقه خود را دنبال کنید" باید بدترین باشد
[ترجمه ترگمان]در تاریخ طولانی of الهام بخش، \"پیروی از شور و اشتیاق تان\" باید بدترین باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So few people here are truly able to think, able to see beyond the pabulum whipped up by the government.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم در اینجا واقعاً قادر به فکر کردن هستند و قادر به دیدن فراتر از پابولومی هستند که توسط دولت شلاق زده شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین افراد کمی در اینجا واقعا قادر به فکر کردن هستند، قادر به دیدن ورای the که توسط دولت شکل گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Red resources which contain patriotism and painstaking efforts are indispensible pabulum for minor people.
[ترجمه گوگل]منابع قرمز که حاوی میهن‌پرستی و تلاش‌های پرزحمت هستند، برای افراد کم سن و سال کتابی ضروری هستند
[ترجمه ترگمان]منابع قرمز که حاوی میهن پرستی و تلاش های پرزحمت هستند برای افراد صغیر غیر ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• source of nourishment for plants or animals (generally regarding lower life forms); food; intellectual nourishment (often of dull or banal content)

پیشنهاد کاربران

food; especially : a suspension or solution of nutrients in a state suitable for absorption
غذا ، قوت

بپرس