phosphorus

/ˈfɑːsfərəs//ˈfɒsfərəs/

معنی: فسفر، جسم شب تاب، جسم تابنده
معانی دیگر: (در اصل) هر ماده ی فروزنده، فسفر بعلامت اختصاری p

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a chemical element that has fifteen protons in each nucleus, that is found naturally only in compounds, esp. biologically essential compounds such as calcium phosphates and nucleotide phosphates, and that can be isolated in various allotropic forms, one of which is a poisonous whitish yellow solid that is luminous at room temperature because of slow oxidation. (symbol: P)

(2) تعریف: any substance that is luminous because of slow oxidation or exposure to radiation of certain activating wave lengths; phosphorescent substance.

جمله های نمونه

1. Platinum combines with phosphorus and arsenic and is seldom found without an admixture of related metals.
[ترجمه گوگل]پلاتین با فسفر و آرسنیک ترکیب می شود و به ندرت بدون مخلوطی از فلزات مرتبط یافت می شود
[ترجمه ترگمان]پلاتین با فسفر و آرسنیک ترکیب می شود و به ندرت بدون an فلزات مرتبط یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The different soda, magnesia and phosphorus pentoxide levels can be related to the use of a different soda source.
[ترجمه گوگل]سطوح مختلف سودا، منیزیم و پنتوکسید فسفر را می توان به استفاده از منبع نوشابه متفاوت مرتبط دانست
[ترجمه ترگمان]سطوح پنتا اکسید مختلف، magnesia و پنتا اکسید فسفر را می توان با استفاده از یک منبع سودا دیگر مرتبط دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The white phosphorus matches were dangerous and their manufacture a serious danger to health.
[ترجمه گوگل]کبریت های فسفر سفید خطرناک بودند و ساخت آنها خطری جدی برای سلامتی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]کبریت سفید فسفر خطرناک بود و تولید آن ها خطر جدی برای سلامتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hound, which was shining with phosphorus, chased Sir Charles down the Yew Alley.
[ترجمه گوگل]سگ شکاری که از فسفر می درخشید، سر چارلز را در کوچه سرخدار تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان]آن تازی که از فسفر درخشان می درخشید سر چارلز را در کوچه سرخ دار دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Phosphorus is a nutrient used in fertilizer that helps plants grow.
[ترجمه گوگل]فسفر یک ماده مغذی مورد استفاده در کود است که به رشد گیاهان کمک می کند
[ترجمه ترگمان]فسفر یک ماده مغذی است که در کود شیمیایی به کار می رود و به رشد گیاهان کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Burning lumps of phosphorus jelly were scattered amongst the containers, forming a foreground that was blinding.
[ترجمه گوگل]توده های سوزان ژله فسفر در بین ظروف پراکنده شده بود و پیش زمینه ای را تشکیل می داد که کور کننده بود
[ترجمه ترگمان]تکه های سوزان خمیر محتوی فسفر در میان ظرف ها پراکنده بودند و در مقابل نوری که کور کننده بود تشکیل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sky skipped like chips of phosphorus in a bowl of water and oil seeped through cracked earth to the watertable.
[ترجمه گوگل]آسمان مانند تراشه های فسفر در یک کاسه آب پرید و نفت از میان زمین ترک خورده به سطح آب نفوذ کرد
[ترجمه ترگمان]آسمان مانند تراشه های فسفر در یک کاسه آب و روغن از میان خاک ترک برداشته به the می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nucleic acids contain carbon, hydrogen, oxygen, nitrogen, and phosphorus.
[ترجمه گوگل]اسیدهای نوکلئیک حاوی کربن، هیدروژن، اکسیژن، نیتروژن و فسفر هستند
[ترجمه ترگمان]اسیده ای Nucleic حاوی کربن، هیدروژن، اکسیژن، نیتروژن و فسفر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In deeper shade, apply phosphorus occasionally as a boost for flowering plants.
[ترجمه گوگل]در سایه عمیق تر، گاهی اوقات فسفر را به عنوان تقویت کننده گیاهان گلدار بمالید
[ترجمه ترگمان]در سایه عمیق تر، گاهی اوقات فسفر را به عنوان افزایش برای گیاهان گلدار به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This must be rectified because a higher phosphorus level will interfere with calcium absorption in the horse's gut creating further problems.
[ترجمه گوگل]این باید اصلاح شود زیرا سطح فسفر بالاتر در جذب کلسیم در روده اسب اختلال ایجاد می کند و مشکلات بیشتری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]این باید تصحیح شود چون سطح فسفر بالاتر با جذب کلسیم در شکم اسب اختلال ایجاد می کند و مشکلات بیشتری ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parts of their roots secrete acid which dissolves phosphorus from normally insoluble sources.
[ترجمه گوگل]قسمت هایی از ریشه آنها اسید ترشح می کند که فسفر را از منابع معمولی نامحلول حل می کند
[ترجمه ترگمان]بخش های از ریشه ها، اسید ترشح می کنند که فسفر را از منابع insoluble حل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Black phosphorus only occurs at high pressures-this is not shown in figure
[ترجمه گوگل]فسفر سیاه فقط در فشارهای بالا وجود دارد - این در شکل نشان داده نشده است
[ترجمه ترگمان]فسفر سیاه فقط با فشار بالا رخ می دهد - این حالت در شکل نشان داده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Immobilization of nitrogen occurs in both types in both sites but phosphorus is immobilized only in the fern litter.
[ترجمه گوگل]تثبیت نیتروژن در هر دو نوع در هر دو محل اتفاق می افتد اما فسفر فقط در بستر سرخس بی حرکت می شود
[ترجمه ترگمان]Immobilization نیتروژن در هر دو نوع در هر دو مکان رخ می دهد، اما فسفر تنها در زباله fern immobilized می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فسفر (اسم)
phosphor, phosphorus

جسم شب تاب (اسم)
phosphorus

جسم تابنده (اسم)
phosphorus

تخصصی

[شیمی] فسفر - عنصر شیمیایی سفید و شبتاب و زهرین و آتشگیر
[برق و الکترونیک] فسفر عنصر شیمیایی با عدد اتمی 15 و وزن اتمی 30/97 از این عنصر معمولاً به عنوان عنصر آلاینده دهنه در سیلیسیم . برای ساختن نیمه رسانای نوع N استفاده می شود .

انگلیسی به انگلیسی

• nonmetallic chemical element
phosphorus is a poisonous whitish substance that glows faintly and that burns when it is in contact with air.

پیشنهاد کاربران

بپرس