quieten

/ˈkwaɪətn̩//ˈkwaɪətn̩/

معنی: ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن
معانی دیگر: (انگلیس) آرام کردن، خواباندن، quiet ارام کردن

جمله های نمونه

1. She rocked the cradle to quieten the child.
[ترجمه گوگل]گهواره را تکان داد تا کودک را آرام کند
[ترجمه ترگمان]گهواره را به آرامی تکان داد تا آرامش بچه را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Can't you quieten those children down?
[ترجمه گوگل]نمی توانید آن بچه ها را ساکت کنید؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی این بچه ها را آرام کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She tried to quieten her breathing.
[ترجمه گوگل]سعی کرد نفس هایش را آرام کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد نفس راحتی بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Can you quieten the kids down?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بچه ها را آرام کنید؟
[ترجمه ترگمان]می توانید بچه ها را آرام کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You must quieten down when the teacher comes into the classroom.
[ترجمه گوگل]وقتی معلم وارد کلاس می شود باید ساکت شوید
[ترجمه ترگمان]وقتی معلم وارد کلاس می شود باید پایین بیایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I managed to quieten her fears.
[ترجمه گوگل]من توانستم ترس های او را آرام کنم
[ترجمه ترگمان]موفق شدم ترس او را آرام کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Quieten down and get on with your work.
[ترجمه گوگل]آرام باشید و به کارتان ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]برو پایین و کارت را شروع کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Russian intelligence will take a long time to quieten the paranoia of the West.
[ترجمه گوگل]اطلاعات روسیه زمان زیادی طول خواهد کشید تا پارانویای غرب را آرام کند
[ترجمه ترگمان]نیروهای اطلاعاتی روسیه زمان زیادی را صرف مبارزه با بدگمانی نسبت به غرب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Things tend to quieten down after Christmas.
[ترجمه گوگل]همه چیز بعد از کریسمس آرام می شود
[ترجمه ترگمان]بعد از کریسمس همه چیز خراب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Somehow I managed to quieten her down.
[ترجمه گوگل]به نوعی توانستم او را آرام کنم
[ترجمه ترگمان]به نوعی آرامش کردم که او را آرام کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Invent some reason to quieten old Nosy Salt.
[ترجمه گوگل]دلیلی اختراع کنید تا نمک نوسی قدیمی را آرام کنید
[ترجمه ترگمان]یه دلیلی برای آرامش خودتو به \"نوزی واتسون\" نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When one conceals matters, one does not necessarily quieten them.
[ترجمه گوگل]وقتی کسی مسائل را پنهان می کند، لزوماً آنها را ساکت نمی کند
[ترجمه ترگمان]وقتی کسی موضوع را پنهان می کند، شخص لزوما آن ها را تهدید نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Colour needed a complete revamp to quieten the tones and add warmth.
[ترجمه گوگل]رنگ نیاز به اصلاح کامل داشت تا تن ها را آرام کند و گرما را اضافه کند
[ترجمه ترگمان]رنگ به تغییر کامل نیاز داشت تا آهنگ را تغییر دهد و گرما را اضافه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His release from time-out required that he quieten down and comply with the original request on his return.
[ترجمه گوگل]رهایی او از تایم اوت مستلزم آن بود که در هنگام بازگشت ساکت شود و به درخواست اصلی خود عمل کند
[ترجمه ترگمان]آزادی او از زمان لازم برای کناره گیری و پیروی از درخواست اصلی در بازگشت وی الزامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارام کردن (فعل)
assuage, acquiesce, conciliate, calm, appease, soothe, quiet, gentle, still, cool, allay, alleviate, solace, silence, pacify, smooth, becalm, lull, mollify, placate, quieten

ساکت کردن (فعل)
conciliate, calm, appease, soothe, quiet, still, silence, pacify, quieten, shush, talk down

تسکین دادن (فعل)
mitigate, appease, soothe, quiet, pacify, propitiate, quell, smooth, salve, mollify, temporalize, palliate, placate, quieten

انگلیسی به انگلیسی

• make quiet, silence; become silent, become quiet
if you quieten a person or situation or if they quieten, they become less noisy or less tense.
to quieten down means to become less noisy, less active, or calmer. to quieten someone down means to make them less noisy or active.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : quiet / quieten
✅️ اسم ( noun ) : quiet / quietness / quietism / quietist / quietude / quietus / quiescence
✅️ صفت ( adjective ) : quiet / quietist / quiescent
✅️ قید ( adverb ) : quietly
ساکت شدن ، ساکت کردن
ساکت کردن، خاموش کردن

بپرس