reelection

/riəˈlekʃən//riəˈlekʃən/

معنی: تجدید انتخاب
معانی دیگر: تجدید انتخاب، انتخاب مجدد قانون ـ فقه : تجدید انتخاب

جمله های نمونه

1. mina is up for reelection
قرار است مینا دوباره در انتخابات شرکت کند.

2. the senator failed of reelection
سناتور در انتخابات مجدد کامیاب نشد.

3. these mistakes have jeopardized your chances for reelection
این اشتباهات احتمال انتخاب مجدد شما را به خطر انداخته است.

4. Quackenbush, 4 has not announced a reelection bid but has formed a campaign committee.
[ترجمه گوگل]Quackenbush، 4 پیشنهادی برای انتخاب مجدد اعلام نکرده است، اما یک کمیته تبلیغاتی تشکیل داده است
[ترجمه ترگمان]Quackenbush ۴، پیشنهاد انتخاب مجدد را اعلام نکرده است، بلکه یک کمیته انتخاباتی تشکیل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Three members were up for reelection, and a fourth seat had been open since Councilman Louis Heine died in March.
[ترجمه گوگل]سه عضو برای انتخاب مجدد حضور داشتند و کرسی چهارم از زمان مرگ لویی هاین عضو شورا در ماه مارس باز بود
[ترجمه ترگمان]سه نفر برای انتخاب مجدد انتخاب شدند، و چهارمین صندلی از زمان فوت Councilman Heine در ماه مارس باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Others lose their bids for reelection or voluntarily leave the occupation.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر پیشنهادهای خود را برای انتخاب مجدد از دست می دهند یا داوطلبانه این شغل را ترک می کنند
[ترجمه ترگمان]دیگران پیشنهاد خود برای انتخاب مجدد را از دست می دهند یا به طور داوطلبانه از اشغال خارج می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gingrich was expected to win reelection in his suburban Atlanta district.
[ترجمه گوگل]انتظار می رفت که گینگریچ در منطقه حومه آتلانتا در انتخابات مجدد پیروز شود
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که گینگریچ در منطقه حومه شهر آتلانتا برنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was coming up for reelection in Idaho and his opposition charged that he was soft on Communism.
[ترجمه گوگل]او برای انتخاب مجدد در آیداهو می آمد و مخالفانش او را متهم می کردند که نسبت به کمونیسم نرم است
[ترجمه ترگمان]او برای انتخاب مجدد در آیداهو وارد ایالت آیداهو شد و مخالفان او به کمونیسم متهم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In April 199 ten months after reelection(sentence dictionary), Molly suffered a massive stroke that incapacitated her for months.
[ترجمه گوگل]در آوریل 199، ده ماه پس از انتخاب مجدد (فرهنگ لغت احکام)، مولی دچار یک سکته مغزی شدید شد که او را برای ماه‌ها ناتوان کرد
[ترجمه ترگمان]در ماه آوریل ۱۹۹ ماه پس از انتخاب مجدد (فرهنگ لغت)، مالی دچار ضربه محکمی شد که ماه ها او را ناتوان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He will stand for reelection in his own district.
[ترجمه گوگل]او برای انتخاب مجدد در منطقه خود نامزد خواهد شد
[ترجمه ترگمان] اون برای انتخاب مجدد در بخش خودش داوطلب میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Douglas won reelection, but Lincoln's antislavery position and oratorical brilliance made him a national figure in the young Republican Party.
[ترجمه گوگل]داگلاس در انتخابات مجدد پیروز شد، اما موقعیت ضد برده داری و درخشش سخنوری لینکلن او را به یک چهره ملی در حزب جمهوری خواه جوان تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]داگلاس برنده انتخابات مجدد شد، اما موقعیت antislavery لینکلن و درخشندگی oratorical، او را به عنوان یک شخصیت ملی در حزب جمهوری خواه جوان تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is seeking reelection this November in a heavily Democratic state known for its environmental activism.
[ترجمه گوگل]او به دنبال انتخاب مجدد در نوامبر امسال در یک ایالت به شدت دموکرات است که به خاطر فعالیت های زیست محیطی اش شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]او در ماه نوامبر به دنبال انتخاب مجدد در یک ایالت به شدت دموکرات است که به خاطر فعالیت های زیست محیطی آن شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The proportion of incumbents who seek reelection is high and remarkably constant from election to election.
[ترجمه گوگل]نسبت مدیران فعلی که به دنبال انتخاب مجدد هستند از انتخاباتی به انتخابات دیگر بالا و به طرز قابل توجهی ثابت است
[ترجمه ترگمان]نسبت incumbents که به انتخاب مجدد انتخاب شده اند بالا و به طور قابل ملاحظه ای از انتخابات تا انتخابات ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When he ran for reelection he got about two thirds of the vote.
[ترجمه گوگل]زمانی که او برای انتخاب مجدد نامزد شد، حدود دو سوم آرا را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]بعد از انتخابات مجدد، حدود دو سوم آرا را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Two big companies compensate evenly press obviously, the reelection makes up
[ترجمه گوگل]بدیهی است که دو شرکت بزرگ به طور مساوی فشار را جبران می کنند، انتخاب مجدد را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]دو شرکت بزرگ به طور مساوی مطبوعات را جبران می کنند، انتخاب مجدد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجدید انتخاب (اسم)
reelection

انگلیسی به انگلیسی

• act of electing again, act of choosing again by voting
electing of a candidate to the same office as before

پیشنهاد کاربران

بپرس