regroup

/riˈɡruːp//ˌriːˈɡruːp/

دوباره متشکل کردن، دوباره گروه بندی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: regroups, regrouping, regrouped
(1) تعریف: to form into a group or groups again.
مشابه: rally

(2) تعریف: to assemble again or reorganize, as military forces after a battle.
مشابه: rally

جمله های نمونه

1. The Russians retreated, needing to regroup their forces.
[ترجمه گوگل]روس ها عقب نشینی کردند و نیاز به تجدید قوا داشتند
[ترجمه ترگمان]روس ها عقب نشینی کردند و نیاز به تجدید قوا داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I paused for a minute to regroup.
[ترجمه گوگل]یک دقیقه مکث کردم تا دوباره جمع شوم
[ترجمه ترگمان]لحظه ای درنگ کردم تا دوباره جمع و جور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After its election defeat, the party needs to regroup.
[ترجمه گوگل]پس از شکست در انتخابات، حزب نیاز به تشکیل مجدد دارد
[ترجمه ترگمان]پس از شکست انتخابات، حزب نیاز به تجدید قوا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Several of the remaining members may regroup for a new project.
[ترجمه گوگل]چند نفر از اعضای باقی مانده ممکن است برای یک پروژه جدید دوباره جمع شوند
[ترجمه ترگمان]ممکن است چند تن از اعضای باقیمانده برای یک پروژه جدید تجدید قوا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Copts would merely regroup without him.
[ترجمه گوگل]قبطی ها بدون او فقط دوباره جمع می شدند
[ترجمه ترگمان]The فقط بدون او جمع می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Barely a hundred survived to regroup with Davout's reserves in the moorland north of the village.
[ترجمه گوگل]به سختی صد نفر جان سالم به در بردند تا با ذخایر داووت در دشت شمال روستا جمع شوند
[ترجمه ترگمان]صد نفر دیگر هم با قوای ذخیره داوو در خلنگ زار دور از دهکده جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After a tantrum, a child needs time to regroup.
[ترجمه گوگل]پس از عصبانیت، کودک به زمان نیاز دارد تا دوباره جمع شود
[ترجمه ترگمان]پس از اوقات تلخی، کودک برای تجدید قوا نیاز به زمان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jurors will regroup June 10 to hear closing arguments.
[ترجمه گوگل]اعضای هیئت منصفه در تاریخ 10 ژوئن برای شنیدن سخنان پایانی دوباره جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه در ۱۰ ژوئن تجدید قوا خواهند کرد تا بحث های پایانی را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We will regroup at a statue of an eagle.
[ترجمه گوگل]دوباره در مجسمه یک عقاب جمع خواهیم شد
[ترجمه ترگمان] توی یه مجسمه از یه عقاب دوباره جمع میشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alcatel Cable will regroup operations with an international management structure, Pierre said.
[ترجمه گوگل]پیر گفت که Alcatel Cable عملیات را با یک ساختار مدیریتی بین‌المللی جمع‌بندی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پی یر گفت که شرکت Alcatel Cable عملیات خود را با ساختار مدیریت بین المللی تجدید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She tried to regroup her scattered brain tissue, pulling back pieces of her mind before they were lost for ever.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا بافت مغز پراکنده‌اش را دوباره جمع کند و تکه‌هایی از ذهنش را قبل از اینکه برای همیشه گم شوند به عقب بکشد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با جمع کردن بافت مغز پراکنده، قطعات ذهنش را دوباره جمع کند، قبل از اینکه برای همیشه از دست برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Regroup and take a breather at midday.
[ترجمه گوگل]دوباره جمع شوید و در ظهر یک نفس بکشید
[ترجمه ترگمان]فردا ظهر یک نفسی تازه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The landscape fragmentation led to the regroup of tree species in spatial distribution within the old growth forest landscape in Fenglin, and the second growth forest landscape in Lilin and Yangshuhe.
[ترجمه گوگل]تکه تکه شدن چشم‌انداز منجر به گروه‌بندی مجدد گونه‌های درختی در توزیع فضایی در چشم‌انداز جنگلی رشد قدیمی در Fenglin و دومین چشم‌انداز جنگلی رشد در Lilin و Yangshuhe شد
[ترجمه ترگمان]پراکندگی منظره منجر به تجدید قوا گونه های درختی در توزیع فضایی در جنگل قدیمی جنگل در Fenglin و دومین چشم انداز جنگلی در Lilin و Yangshuhe شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In basketball timeouts provide an opportunity to regroup and substitute players.
[ترجمه گوگل]در تایم اوت های بسکتبال فرصتی برای جمع بندی مجدد و تعویض بازیکنان فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]در مسابقات بسکتبال، timeouts فرصتی برای سازماندهی دوباره و جایگزینی بازیکنان فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reorganize in groups; arrange in new groups; rearrange again
when soldiers regroup or when someone regroups them, they form into an organized group again, in order to continue fighting.

پیشنهاد کاربران

تجدید سازمان کردن
تغییر تاکتیک پس از حمله ی نظامی، شکست، مسابقه یا بحث و استفاده از تاکتیکهای دیگر
نفس تازه کردن
بازسازی، تجدید قوا

بپرس