rigidify


سخت کردن یا شدن، خمش ناپذیر کردن یا شدن، استوانیدن، سفت کردن یا شدن، سختناک کردن یا شدن، سفت شدن، سخت شدن، محکم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: rigidifies, rigidifying, rigidified
مشتقات: rigidification (n.)
• : تعریف: to make or become stiff or inflexible.
مشابه: set

پیشنهاد کاربران

بپرس