regiment

/ˈredʒəmənt//ˈredʒɪmənt/

معنی: خیل، هنگ، گروه بسیار، دسته دسته کردن، تنظیم کردن
معانی دیگر: تحت نظام درآوردن، ساماندهی کردن، انضباط دادن، نظم و ترتیب دادن، سازمان دادن، سخت مهار کردن، شدیدا کنترل کردن، مثل سرباز رفتار کردن (با)، عده ی کثیر، گروه انبوه، فوج، (مهجور) حکومت، دولت، تبدیل به هنگ کردن، هنگ بندی کردن، به هنگ گسیل داشتن، مامور هنگ یا فوج کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a troop of infantry consisting of at least two battalions.
مشابه: troop
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: regiments, regimenting, regimented
مشتقات: regimental (adj.), regimentally (adv.), regimentation (n.)
(1) تعریف: to impose rigid, authoritarian order upon.
مشابه: control, discipline

(2) تعریف: to organize in a uniform and systematic manner.
مشابه: marshal, methodize, order, organize, regulate, systematize

(3) تعریف: to group into regiments.

جمله های نمونه

1. a regiment of horse
هنگ سواره نظام

2. our regiment maneuvered for several days before it was ready to attack
قبل از آن که آماده ی حمله بشود،هنگ ما چندین روز مانور داد.

3. our regiment was dispersed by the enemy attack
حمله ی دشمن هنگ ما را تار و مار کرد.

4. the regiment dibanded in great disorder
لشگر با بی نظمی زیاد از هم پاشیده شد.

5. to regiment the industries of a country
صنایع یک کشور را به نظم درآوردن

6. an infantry regiment
هنگ پیاده

7. they reinforced our regiment with fresh soldiers
هنگ ما را با سربازان تازه نفس تقویت کردند.

8. to recruit a regiment
هنگ را تقویت کردن

9. he commanded a motorized regiment
او یک هنگ موتوری را فرماندهی می کرد.

10. the commander of the regiment
فرمانده هنگ

11. the commander reviewed the regiment
فرمانده از هنگ سان دید.

12. a division is larger than a regiment
لشکر از تیپ بزرگتر است.

13. the 1st battalion of the infantry regiment
گردان اول هنگ پیاده

14. reinforcements were sent to help the surrounded regiment
برای کمک به هنگ محاصره شده نیروهای امدادی گسیل شدند.

15. He was a dishonor to his regiment.
[ترجمه گوگل]او برای هنگ خود مایه شرمساری بود
[ترجمه ترگمان]او برای هنگ او ننگین و ننگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Our regiment will garrison the town.
[ترجمه گوگل]هنگ ما شهر را پادگان خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]هنگ ما شهر را پادگان خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. One regiment was trapped behind enemy lines .
[ترجمه گوگل]یک هنگ پشت خطوط دشمن گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]یک هنگ پشت خطوط دشمن گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The regiment was virtually wiped out in the first battle.
[ترجمه گوگل]هنگ در اولین نبرد عملاً از بین رفت
[ترجمه ترگمان]هنگ در آغاز پیکار عملا هنگ را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The regiment was stationed in Singapore for several years.
[ترجمه گوگل]این هنگ چندین سال در سنگاپور مستقر بود
[ترجمه ترگمان]هنگ چندین سال در سنگاپور در سنگاپور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. At the end of the war the regiment disbanded.
[ترجمه گوگل]در پایان جنگ، هنگ منحل شد
[ترجمه ترگمان]در پایان جنگ هنگ متفرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیل (اسم)
troop, tribe, strain, bivouac, camping, regiment, cavalry, camp, camping ground, drove of horses

هنگ (اسم)
regiment, legion

گروه بسیار (اسم)
regiment, multitude

دسته دسته کردن (فعل)
sort, group, regiment, windrow

تنظیم کردن (فعل)
order, adjust, modulate, regulate, redact, formulate, frame, control, regularize, regiment, make out, edit, line up

انگلیسی به انگلیسی

• military unit composed of two or more battalions
organize, arrange systematically; control, impose authority on
a regiment is a large group of soldiers commanded by a colonel.

پیشنهاد کاربران

هَنگ
هَنگ ( به فارسی افغانستان: غُند ) یکی از یگان های راهکنشی است که معمولاً از دو یا چند گردان تشکیل می شود.
هر هنگ معمولاً از ۲٬۰۰۰ تا ۴٬۰۰۰ سرباز تشکیل شده است. معمولاً ۲ تا ۴ گردان با هم یک هنگ و ۲ تا ۴ هنگ با هم یک تیپ تشکیل می دهند. فرمانده یک هنگ معمولاً درجه سرهنگی دارد.
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Regiment
regiment ( علوم نظامی )
واژه مصوب: هنگ
تعریف: یگانی راهکنشی که معمولاً از دو یا چند گردان تشکیل می شود
Regimen : پرهیز غذایی ( رژیم غذایی پرهیزی و دستوری )
Diet : رژیم غذایی ( یعنی مجموعه چیزهایی که یک انسان یا حیوان معمولا میخوره. همه ی ما باید dietی سالم و مقوی داشته باشیم
Regiment : هَنگ ( یک واحد نظامی هست. مقل گردان، جوخه، تیپ یا دسته و . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

تعداد افراد هنگ از ارتش به ارتش و از کشور به کشور فرق میکنه
ولی معمولا از گردان ( Battalion ) و تیپ ( Brigade ) کمتره
البته برخی ها میگن Battilion کوچکتره از هنگ
noun
[count] : a military unit that is usually made of several large groups of soldiers ( called battalions )
◀️ infantry/cavalry regiments
بنا به کامنت یکی از نیتیوها تعداد Regiment سه برابر Infantry battalion هست. یعنی حدود ۳ هزار نفر
رِ جِمِنت

( پزشکی ) دستورات. مثل:
Medical regiment:دستورات دارویی

بپرس