scour

/ˈskaʊər//ˈskaʊə/

معنی: جستجو کردن، زدودن، پرداخت کردن، تکاپو کردن، تطهیر کردن، شستن، صیقلی کردن، صابون زدن
معانی دیگر: (با مالیدن چیزی زبر یا صابون) پاک کردن، براق کردن، (با آب پرفشار) شستن، سائیدن، زداییدن، ساباندن، (معمولا با: off) با خود بردن، فرسایش ایجاد کردن، پشم خام را شستن، مسهل خوردن، مزاج را پاک کردن، (گندم و غیره) بوجاری کردن، (با ساییدن) پاک شدن، شستشو (همراه با سایش)، (معمولا جمع با فعل مفرد) اسهال دام ها، (در بدر) دنبال چیزی یا کسی گشتن، همه جا را زیر پا گذاشتن، همه جا را گشتن، با شتاب رفتن، شتافتن، پاک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scours, scouring, scoured
(1) تعریف: to scrub energetically.
مترادف: scrape, scrub
مشابه: abrade, brush, clean, cleanse, swab, wash

- The cook scoured the copper pots.
[ترجمه گوگل] آشپز دیگ های مسی را تمیز کرد
[ترجمه ترگمان] آشپز ظروف مسی را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to remove (dirt or the like) by scrubbing.
مترادف: scrape, scrub
مشابه: brush, clean, cleanse, rub, wash

- They had to scour the scum from the old bathtub.
[ترجمه گوگل] آنها مجبور بودند که تفاله های وان حمام قدیمی را تمیز کنند
[ترجمه ترگمان] مجبور شدند the را از وان قدیمی پاک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to open up (a pipe, channel, or the like) by forcing water through, or to wear away by water erosion.
مترادف: abrade, erode
مشابه: clean out, clear, gnaw, lave, open, purge, unblock, wash

- The work crew scoured the clogged storm drains.
[ترجمه گوگل] خدمه کار زهکش های مسدود شده طوفان را تمیز کردند
[ترجمه ترگمان] جاشو ان کار تونل تاریک و مسدود شده طوفان را زیر و رو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The creek scoured its banks.
[ترجمه گوگل] نهر کناره هایش را جست و جو کرد
[ترجمه ترگمان] نهر نهر خود را شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to clean something by scrubbing.
مترادف: scrub
مشابه: brush, clean, scrape, wash
اسم ( noun )
مشتقات: scourer (n.)
(1) تعریف: the act or effect of scouring.
مترادف: scrub

(2) تعریف: the eroding action of water.
مترادف: erosion

- the scour of the pounding waves
[ترجمه گوگل] آبشستگی امواج کوبنده
[ترجمه ترگمان] the که به شدت تکان می خورد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (usu. pl. but used with a sing. or pl. verb) diarrhea in livestock, caused by an infection of the intestines.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to travel over, esp. while looking for something.
مترادف: search
مشابه: comb, hunt, look over, rake, ransack, scan, scope, scrutinize

- Police scoured the area for the missing girl.
[ترجمه گوگل] پلیس منطقه را برای یافتن دختر گمشده جست و جو کرد
[ترجمه ترگمان] پلیس ناحیه را برای دختر گم شده جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to examine thoroughly.
مترادف: comb, examine, search
مشابه: look over, look through, scan, scrutinize

- The historian scoured old newspapers for first-hand accounts.
[ترجمه گوگل] مورخ روزنامه‌های قدیمی را جست‌وجو کرد تا گزارش‌های دست اولی پیدا کند
[ترجمه ترگمان] مورخ، روزنامه های قدیمی را برای حساب های بانکی اول شست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: scours, scouring, scoured
مشتقات: scourer (n.)
• : تعریف: to travel around an area, esp. while looking for something.
مشابه: hunt, look, rake, search

- We scoured for seashells all morning.
[ترجمه گوگل] تمام صبح به دنبال صدف ها گشتیم
[ترجمه ترگمان] کل صبح داشت صدف جمع می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to scour a town for an escaped convict
در پی محکوم فراری شهر را گشتن

2. You'll have to scour out those old cooking pots before you use them.
[ترجمه گوگل]شما باید قبل از استفاده از آن قابلمه های قدیمی آشپزی را بشویید
[ترجمه ترگمان]قبل از این که از اونا استفاده کنی باید اون pots قدیمی رو هم بررسی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her family began to scour the countryside for a suitable house.
[ترجمه گوگل]خانواده او شروع به جستجو در حومه شهر برای یافتن خانه ای مناسب کردند
[ترجمه ترگمان]خانواده اش شروع به گشتن در حومه شهر برای یک خانه مناسب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I had to scour out the pans.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم تابه ها را بگردم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم the رو بررسی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could you scour? They are too dirty.
[ترجمه Atefeh] میتونی تمیزشون کنی ؟ ( بسابیشون )
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید آبکشی کنید؟ آنها بیش از حد کثیف هستند
[ترجمه ترگمان]میتونی چک کنی؟ اونا خیلی کثیفن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mother made me scour the family silver.
[ترجمه زری] مادر مرا وادار کرد که نقره خانواده را بسابم
|
[ترجمه محیا قره خانی نژاد] مادر منو وادار کرد که سرویس غذاخوری نقره ( شامل چاقو قاشق و چنگال و قاشق چایخوری و . . . ]را تمیز کنم
|
[ترجمه گوگل]مادر مرا وادار کرد که نقره خانواده را بگردم
[ترجمه ترگمان]مادر مجبورم کرد نقره خانوادگی رو بگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I could scour the trash cans!
[ترجمه گوگل]می توانستم سطل های زباله را بشوییم!
[ترجمه ترگمان]! میتونم قوطی های آشغال رو چک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And so James Sherald and his assistants scour the mountains to find any living trees to transplant to his garden.
[ترجمه گوگل]و به این ترتیب جیمز شرالد و دستیارانش کوه ها را جستجو می کنند تا درختان زنده ای را پیدا کنند تا به باغ او پیوند بزنند
[ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب جیمز Sherald و دستیارانش کوه ها را برای پیوند دادن هر درخت زنده برای پیوند دادن به باغ چک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Finally, brokers scour the market for the best deal.
[ترجمه گوگل]در نهایت، کارگزاران بازار را برای بهترین معامله جستجو می کنند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، دلالان بازار را برای بهترین قرارداد بازرسی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I respect your scruple, scour; but in this case I believe true delicacy requires you to do as I ask.
[ترجمه گوگل]من به ظلم شما احترام می گذارم اما در این مورد من معتقدم که ظرافت واقعی از شما می خواهد که همانطور که من می خواهم عمل کنید
[ترجمه ترگمان]من به scruple شما احترام می گذارم، اما در این مورد معتقدم که نزاکت واقعی به شما نیاز دارد تا کاری را که من می خواهم انجام بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can scour the local rags!
[ترجمه Mrjn] می توانم آن روزنامه های محلی را بررسی کنم!
|
[ترجمه گوگل]من می توانم ژنده های محلی را تمیز کنم!
[ترجمه ترگمان]! من میتونم لباس های محلی رو بررسی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gets young kiddies to scour the streets looking for discarded crack vials that he pays them a dime apiece for.
[ترجمه گوگل]او بچه‌های جوان را وادار می‌کند تا در خیابان‌ها به دنبال ویال‌های کراک دور ریخته‌شده بگردند که او یک سکه برای آن‌ها می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]او از بچه ها می خواهد که در خیابان ها بگردند و به دنبال شیشه های ترک دور افتاده بگردند که به آن ها یک سنت پول می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Other men scour the shops for the latest looks and hunt down designer bargains.
[ترجمه گوگل]مردان دیگر برای یافتن جدیدترین ظاهرها مغازه ها را جست و جو می کنند و قیمت های طراحان را جستجو می کنند
[ترجمه ترگمان]مردان دیگر فروشگاه ها را برای آخرین بررسی غارت می کنند و کالاهای ارزان قیمت طراح را شکار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Luckily, I didn't have to scour the shopping centres of the north west for her.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه مجبور نشدم مراکز خرید شمال غرب را برای او جستجو کنم
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، من مجبور نبودم مراکز خرید شمال غرب را برای او scour
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Scour the bowl with a mixture of vinegar and baking soda.
[ترجمه گوگل]کاسه را با مخلوط سرکه و جوش شیرین بشویید
[ترجمه ترگمان]کاسه را با مخلوطی از سرکه و جوش شیرین درست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جستجو کردن (فعل)
search, attempt, quest, seek, grub, scour, look for, ransack, fish, comb, mouse, snook

زدودن (فعل)
remove, wipe, clean, scrape, clear, purge, eliminate, obliterate, wipe out, scour, blot out, sweep, swab, scurf, deterge, efface, shuck

پرداخت کردن (فعل)
scour, pay, pay off, give money, buff, polish, burnish, disburse, furbish, spend money

تکاپو کردن (فعل)
scour, bustle, run about

تطهیر کردن (فعل)
cleanse, purge, scour, exorcise, exorcize, expurgate, lustrate, sanctify

شستن (فعل)
wash, scour, leach, deterge, launder, elute

صیقلی کردن (فعل)
sleek, scour, glass, varnish, urbanize, sleeken

صابون زدن (فعل)
scour, lather, soap

تخصصی

[علوم دامی] اسهال
[عمران و معماری] آب شکستگی - ساییدن - شستن - فرسایش - آب شستن
[زمین شناسی] فرسایش
[پلیمر] زذدودن چربی، روغن و ....
[آب و خاک] آبشستگی

انگلیسی به انگلیسی

• act of scrubbing; act of rubbing with an abrasive material; act of thoroughly searching an area; diarrhea (veterinary med.)
scrub; rub with an abrasive material; search an area thoroughly
if you scour a place for something, you make a thorough search there for it.
if you scour something like a pan or a floor, you clean it by rubbing it hard with something rough.

پیشنهاد کاربران

حسابی تمیز کردن
شستن و رفتن
اگر دام و حیوانات اسهال بگیرند
با قت دنبال چیزی گشتن
۱. جستجو کردن ( بصورت دقیق و با جزئیات ) به زبان مازندرانی می گیم: پِشو زدن
۲. سابیدن ( به منظور تمییز کردن )
شخم زدن و زیر و رو کردن، به دقت بررسی کردن
پاک کردن ؛ زیر و رو کردن , جستجو کردن
– The cook scoured the cooking pots
– You'll have to scour out the clogged drain
– They scoured the area for the missing child
– Police scoured the town for an escaped convict
اسهال شدن در حیوانات مزرعه
اسهال شدن حیوات مزرعه
کاویدن
( برای جستجو ) زیرورو کردن
ساباندن
صابون زدن
زدودن
زدودن
1 - سریعاً حرکت کردن
2 - سریعاً و شدیداً منطقه ای را پوشش دادن
3 - تمیز کردن
4 - ( اصطلاح ) : به دقت چیزی را نظاره یا بررسی کردن.
https://idioms. thefreedictionary. com/scour
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس