shackle

/ˈʃækl̩//ˈʃækl̩/

معنی: پا بند، قید، مانع، دست بند، غل، پابند زدن
معانی دیگر: هر چیز جلوگیر یا بازدار، دست و پاگیر، پایگیر، قید و بند، دامنگیر، گذربند، محدودیت، (آزادی سخن یا عمل را) محدود کردن، مانع شدن، بازداشتن، (معمولا جمع) غل و زنجیر، پاوند، کند و زنجیر، کند و زنجیر کردن، دستبند یا پابند (یا هر دو) زدن، با کند و زنجیر محکم کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a metal band or one of a pair of metal rings used to bind the wrist or ankle of a prisoner or animal.
مترادف: fetter, iron, manacle
مشابه: chain, trammel

- We could hear the clanking of the prisoners' shackles as they were marched into the yard.
[ترجمه گوگل] وقتی زندانیان را به داخل حیاط می‌بردند، می‌توانستیم صدای جیغ زدن غل و زنجیر زندانیان را بشنویم
[ترجمه ترگمان] همچنان که به حیاط می رفتند، صدای تلق تلق زندانیان را می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (often pl.) something that impedes freedom of thought or action.
مترادف: barrier, fetter
مشابه: chain

- Have we cast off the shackles of sexism?
[ترجمه گوگل] آیا ما قید و بندهای جنسیت گرایی را کنار گذاشته ایم؟
[ترجمه ترگمان] ما زنجیره ای of رو حذف کردیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any of various devices, often U-shaped and of metal, used to hold or join, such as the movable loop on a padlock.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shackles, shackling, shackled
مشتقات: shackler (n.)
(1) تعریف: to bind, confine, or join by using a shackle.
مترادف: fetter, iron, manacle
متضاد: unshackle
مشابه: bind, chain, enchain, handcuff, pinion, restrain, secure, trammel

(2) تعریف: to restrict the progress or freedom of.
مترادف: fetter, hamper, hinder, impede
متضاد: unshackle
مشابه: bar, block, confine, handicap, hogtie, manacle, obstruct, restrict, stop, thwart

- Old traditions shackled their social advancement.
[ترجمه گوگل] سنت های قدیمی پیشرفت اجتماعی آنها را در غل و زنجیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان] سنن قدیمی پیشرفت اجتماعی آن ها را محدود کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He's too young to shackle himself with the responsibilities of a family.
[ترجمه گوگل]او خیلی جوان است که نمی تواند خود را در قید مسئولیت های خانواده ببندد
[ترجمه ترگمان]او خیلی جوان تر از آن است که خود را با مسئولیت یک خانواده مهار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But why shackle yourself to that horror?
[ترجمه گوگل]اما چرا خود را در غل و زنجیر آن وحشت قرار دهید؟
[ترجمه ترگمان]اما چرا خودت را به این وحشت بند می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Power is the shackle to shackle itself while love is the emancipator to emancipate itself.
[ترجمه گوگل]قدرت غل و زنجیر خود است در حالی که عشق رهایی بخش برای رهایی خود است
[ترجمه ترگمان]قدرت the است که خود را آزاد می سازد در حالی که عشق، emancipator است که خود را آزاد می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Justin: Oh, my parents are in the shackle and move business.
[ترجمه گوگل]جاستین: اوه، پدر و مادر من در قید و بند هستند و تجارت می کنند
[ترجمه ترگمان]اوه، پدر و مادر من تو زنجیر هستن و به کارشون ادامه میدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Install rear of spring onto rear spring shacklInstall shackle platDo not tighten.
[ترجمه گوگل]پشت فنر را روی غلاف فنر عقب نصب کنید
[ترجمه ترگمان]پشت فنر را بر روی فنر عقب نصب کنید، shackle platDo سفت نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The memory is likely a shackle which never rusts away.
[ترجمه گوگل]حافظه احتمالاً غل و زنجی است که هرگز زنگ نمی‌زند
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد حافظه به زنجیر کشیده می شود که هرگز از آن فرار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Working Load Limit permanently shown on every shackle.
[ترجمه گوگل]محدودیت بار کاری به طور دائم بر روی هر بند نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]محدودیت بار کاری برای همیشه در هر shackle نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Traditional hierarchy histological structure has been a shackle of sharing knowledge.
[ترجمه گوگل]ساختار بافت شناسی سلسله مراتبی سنتی غل و زنجیر اشتراک دانش بوده است
[ترجمه ترگمان]ساختار سنتی بافت شناختی سنتی به اشتراک گذاری دانش تقسیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are all slaves of our pasts that shackle our memories and prescribe our subsequent actions.
[ترجمه گوگل]همه ما بردگان گذشته خود هستیم که خاطرات ما را در غل و زنجیر قرار می دهد و اعمال بعدی ما را تجویز می کند
[ترجمه ترگمان]ما همه slaves نسل آینده هستیم که خاطرات ما را برملا می کنند و اعمال بعدی ما را تجویز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shackle Undead now costs 9 % of base mana.
[ترجمه گوگل]Shackle Undead اکنون 9 درصد مانای پایه هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]Shackle Undead اکنون ۹ % از mana پایه را هزینه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Terminal may be hook link and shackle.
[ترجمه گوگل]ترمینال ممکن است پیوند قلاب و قلاب باشد
[ترجمه ترگمان]پایانه می تواند لینک و shackle باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prisoner was fastened by a shackle.
[ترجمه گوگل]زندانی را با غل و زنجیر بسته بودند
[ترجمه ترگمان]زندانی به زنجیر آویخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Shackle Undead now has a percentage of base mana cost instead of fixed cost.
[ترجمه گوگل]Shackle Undead اکنون درصدی از هزینه مانای پایه را به جای هزینه ثابت دارد
[ترجمه ترگمان]Shackle Undead در حال حاضر درصدی از هزینه mana پایه به جای هزینه ثابت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't Break Sap, Sheep, Shackle! You break it! You tank it!
[ترجمه گوگل]شیره، گوسفند، غل و زنجیر را نشکن! تو میشکنی! شما آن را مخفی کنید!
[ترجمه ترگمان]Sheep، Sap، Shackle! ! تمومش کن! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پا بند (اسم)
anklet, trammel, shackle, clog, fetter, gyve, hindrance, hobble, jess

قید (اسم)
qualification, trouble, assurance, stipulation, bond, provision, shackle, clog, fetter, tie, constraint, reservation, rocker, hamper, bridle, manacle, care for, encumbrance, modality, proviso

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

دست بند (اسم)
shackle, bracelet, wristlet, wristband, cuff, manacle

غل (اسم)
hate, hatred, shackle, roll, envy

پابند زدن (فعل)
shackle

تخصصی

[زمین شناسی] وسیله اتصال قپانی، حلقه بکسل

انگلیسی به انگلیسی

• metal ring used to fasten the hands or ankles, fetter, manacle, handcuff
bind someone's hand or ankles with handcuffs, fetter, manacle
shackles are two metal rings joined by a chain which are fastened around someone's wrists or ankles to prevent them from moving or escaping.
to shackle someone means to put shackles on them.
shackles are also circumstances that prevent you from doing what you want to do; a literary use.
if you are shackled by something, it prevents you from doing what you want to do; a literary use.

پیشنهاد کاربران

زمین گیر کردن
دست و بال کسی را بستن , محدود کردن
شگل یا قلاب یو
shackle ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: بخو
تعریف: 1. قطعه‏فلزی به شکل U یا D یا مانند آن که برای اتصال قطعات زنجیر یا اتصالات دیگر به کار می رود|||2. طول استانداردی از زنجیر لنگر به اندازۀ 27/5 متر

بپرس