slaphappy


معنی: گیج، از خود بی خود، سرمست، بی مهابا
معانی دیگر: گیج در اثر مشت خوردن، (خودمانی)، (در اثر ضربه به سر) گیج، مات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: slaphappier, slaphappiest
(1) تعریف: (informal) bewildered or rambling from or as if from blows to the head; punch-drunk.

(2) تعریف: silly or foolish in manner or behavior.

جمله های نمونه

1. He's slaphappy in his approach to rules and regulations.
[ترجمه گوگل]او در رویکرد خود نسبت به قوانین و مقررات سیه زده است
[ترجمه ترگمان]او در رویکرد خود به مقررات و مقررات شرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If your organization is slap-happy it will unnerve candidates and may make them think twice before accepting a job with you.
[ترجمه گوگل]اگر سازمان شما از سیلی خوشحال باشد، کاندیداها را عصبی می کند و ممکن است آنها را وادار کند قبل از پذیرش شغل با شما دو بار فکر کنند
[ترجمه ترگمان]اگر سازمان شما در حال سیلی زدن است، کاندیداها را جذب خواهد کرد و ممکن است دو بار قبل از پذیرفتن یک شغل با شما فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. SlapHappy! ? - The addictive reaction speed test.
[ترجمه گوگل]SlapHappy! ? - تست سرعت واکنش اعتیاد آور
[ترجمه ترگمان]! slaphappy - - - - - - - تست اعتیاد آور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anyway, I am very slaphappy .
[ترجمه گوگل]به هر حال من خیلی اذیت شدم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من خیلی slaphappy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It may be weeks, months or even years before slaphappy surveying methods are identified by management.
[ترجمه گوگل]ممکن است هفته‌ها، ماه‌ها یا حتی سال‌ها طول بکشد تا اینکه روش‌های بررسی slaphappy توسط مدیریت شناسایی شوند
[ترجمه ترگمان]این مساله ممکن است هفته ها، ماه ها و یا حتی سال ها قبل از بررسی روش های نقشه برداری از سوی مدیریت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج (صفت)
astray, absentminded, wacky, light-headed, distrait, dizzy, staggering, astounding, confounded, hazy, darned, giddy, stupid, slaphappy, muddle-headed, mazy, deuced, muzzy, hare-brained, plumbous, swimming

از خود بی خود (صفت)
unconscious, beside oneself, infatuate, slaphappy

سرمست (صفت)
merry, gay, drunk, slaphappy, cock-a-hoop

بی مهابا (صفت)
slaphappy, precipitous

انگلیسی به انگلیسی

• dazed, stunned, shocked, bewildered; cheerful, carefree

پیشنهاد کاربران

بپرس