sniffle

/ˈsnɪfl̩//ˈsnɪfl̩/

معنی: زکام، عطسه، صحبت تودماغی، فن فن، تودماغی صحبت کردن، در حال عطسه صحبت کردن، با فن فن صحبت یا گریه کردن
معانی دیگر: (به ویژه هنگام گریه یا زکام) آب بینی بالا کشیدن، (با صدای بلند) فن فن کردن، آب بینی بالاکشی، عن دماغ بالاکشی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sniffles, sniffling, sniffled
• : تعریف: to sniff continually, usu. to relieve congestion caused by a cold or by weeping.
مشابه: snivel
اسم ( noun )
مشتقات: sniffler (n.)
(1) تعریف: the act or sound of repeated, congested sniffing.

(2) تعریف: (pl.) a light head cold that is marked by sniffling (usu. prec. by the).

جمله های نمونه

1. "Please don't yell at me. " She began to sniffle.
[ترجمه گوگل]"لطفا سر من فریاد نزنید " او شروع به بو کشیدن کرد
[ترجمه ترگمان]\"لطفا به من فریاد نزنید\" او شروع به گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She'd sniffle and nestle closer and even with the peculiar haircut I'd know she wasn't any boy.
[ترجمه گوگل]او بو می‌کشید و نزدیک‌تر لانه می‌زد و حتی با مدل موی عجیبش می‌دانستم که پسری نیست
[ترجمه ترگمان]او اشک می ریخت، و حتی با موهای عجیب که من می شناختم، پسری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His blubbering died to a sniffle, which he trimmed with his sleeve.
[ترجمه گوگل]غرغر کردن او در اثر خرخره ای از بین رفت که با آستینش آن را کوتاه کرد
[ترجمه ترگمان]به گریه و زاری افتاد و در حالی که با آستین لباسش را اصلاح می کرد، به گریه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Life is made up of sob, sniffle, and smile, with sniffle predominating.
[ترجمه گوگل]زندگی از هق هق، خروش و لبخند تشکیل شده است که بوی آن غالب است
[ترجمه ترگمان]زندگی از هق هق و لبخند و لبخند زدن به او دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Linda cry all day and sniffle audibly around the corner.
[ترجمه گوگل]لیندا تمام روز گریه می کند و با صدای بلند گوشه ای را بو می کشد
[ترجمه ترگمان]لیندا تمام روز گریه می کرد و در گوشه اتاق زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sniffle. Wrinkle nose. Flare nostrils.
[ترجمه گوگل]بو کشیدن چین و چروک بینی شعله ور شدن سوراخ های بینی
[ترجمه ترگمان]sniffle دماغ Wrinkle سوراخ های بینی اش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I had a cold a couple of weeks ago and it's left me with a bit of a sniffle.
[ترجمه گوگل]من یکی دو هفته پیش سرما خوردم و حالم کمی خفه شد
[ترجمه ترگمان]من چند هفته پیش سرما خورده بودم و یه کم اشک ریختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A few Fridays ago I had a bit of a sniffle on Friday morning.
[ترجمه گوگل]چند جمعه پیش صبح جمعه کمی بو کشیدم
[ترجمه ترگمان]چند روز پیش جمعه صبح کمی of داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There I was congratulating myself on surviving the winter without so much as a sniffle, when I was suddenly struck down without warning.
[ترجمه گوگل]در آنجا داشتم به خودم تبریک می‌گفتم که زمستان را بدون بوق زدن زنده گذرانده‌ام، که ناگهان بدون هیچ اخطاری سرم زدند
[ترجمه ترگمان]در آنجا به خودم تبریک می گفتم که بدون هیچ هشداری، بدون اخطار، از زمستان، از زمستان نجات یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She had gone to school in the morning with a slight cough and a sniffle.
[ترجمه گوگل]صبح با سرفه خفیف و خفگی به مدرسه رفته بود
[ترجمه ترگمان]صبح ها با سرفه کوتاهی به مدرسه رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lack of air in the room makes everyone sniffle.
[ترجمه گوگل]کمبود هوا در اتاق باعث می شود همه بو بکشند
[ترجمه ترگمان]کمبود هوا در اتاق همه را گیج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She tried to sniff contemptuously, but succeeded in producing only a sniffle.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با تحقیر بو بکشد، اما موفق شد فقط یک بو بکشد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با تحقیر نفس بکشد، اما در حالی که فقط لبخند می زد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زکام (اسم)
cold, snivel, catarrh, common cold, head cold, influenza, sniffle

عطسه (اسم)
sputter, sniffle, sneeze, hiccup, sneezing, sternutation

صحبت تو دماغی (اسم)
sniffle

فن فن (اسم)
sniffle

تودماغی صحبت کردن (فعل)
sniffle

در حال عطسه صحبت کردن (فعل)
sniffle

با فن فن صحبت یا گریه کردن (فعل)
sniffle

انگلیسی به انگلیسی

• snuffle, act of inhaling through the nose with an audible snuffling sound
make a snuffling sound through the nose, sniff repeatedly in order to clear fluids from the nose
if you sniffle, you keep sniffing, for example because you have a cold or because you are crying.

پیشنهاد کاربران

بالا کشیدن مایع درون بینی ( وقتی که سرما خوردیم، یا فلفل تند خوردیم )
slight cold
فین فین کردن بینی مثلا در هنگام سرماخوردگی.
فین فین کردن، دماغ رو بالا کشیدن

بپرس