stabilization

/ˌstebələˈzeɪʃn̩//ˌsteɪbəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: استواری، تثبیت، تحکیم، ایجاد موازنه
معانی دیگر: پایاسازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of stabilizing or the condition of being stabilized.

- Stabilization of home prices is one step in economic recovery.
[ترجمه گوگل] تثبیت قیمت مسکن یک گام در بهبود اقتصادی است
[ترجمه ترگمان] تثبیت قیمت مسکن یک گام در بهبود اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The optimal size of stabilization policy depends upon the coefficient of correlation between the policy and the original fluctuations in income.
[ترجمه گوگل]اندازه بهینه سیاست تثبیت به ضریب همبستگی بین سیاست و نوسانات اصلی درآمد بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]اندازه بهینه سیاست تثبیت به ضریب همبستگی بین سیاست و نوسانات اصلی درآمد بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Second, these new sources of instability complicate domestic stabilization policy and may make it less effective.
[ترجمه گوگل]دوم، این منابع جدید بی‌ثباتی، سیاست تثبیت داخلی را پیچیده می‌کند و ممکن است آن را کمتر مؤثر کند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، این منابع جدید بی ثباتی سیاست ثبات داخلی را پیچیده می کنند و ممکن است آن را موثرتر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The stabilization of the currency overnight was a remarkable achievement.
[ترجمه گوگل]تثبیت یک شبه ارز یک دستاورد قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]ثبات پول یک شبه دستاوردی قابل ملاحظه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For example, the Long-term programme of Economic Stabilization recommended that there should be a shift away from indirect taxation towards direct taxation.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، برنامه بلندمدت تثبیت اقتصادی توصیه می کند که باید از مالیات غیرمستقیم به سمت مالیات مستقیم تغییر مسیر داد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، یک برنامه بلند مدت of اقتصادی توصیه کرد که باید یک تغییر جهت دور از مالیات غیرمستقیم به سوی مالیات مستقیم وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We might get some stabilization benefits from getting wells in.
[ترجمه گوگل]ممکن است از ورود چاه‌ها به برخی از مزایای تثبیت بهره ببریم
[ترجمه ترگمان]ممکن است برخی از مزایای تثبیت چاه نفت را به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Furthermore, auto-ignition, propagation and stabilization of even non-premixed flames always involve partially-premixed combustion.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، احتراق خودکار، انتشار و تثبیت شعله های حتی غیرمخلوط همیشه شامل احتراق نیمه پیش مخلوط می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، احتراق خودکار، انتشار و ثبات حتی شعله non همیشه شامل احتراق جزیی - premixed است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This paper studies its mechanism from stabilization, deformation and combined action.
[ترجمه گوگل]این مقاله مکانیسم آن را از تثبیت، تغییر شکل و عمل ترکیبی مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله مکانیسم خود را از تثبیت، تغییر شکل و عمل ترکیبی بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Structure calculation: include the static, dynamical and flection stabilization computation of bridge' s superstructure and the substructure.
[ترجمه گوگل]محاسبه سازه: شامل محاسبات پایدارسازی استاتیکی، دینامیکی و خمشی روبنای پل و زیربنا است
[ترجمه ترگمان]محاسبه ساختار: شامل محاسبات پایدار، دینامیکی و پایدار superstructure برای superstructure پل و زیرساخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The traditional stabilization platform bases on secondary planet television incepting system fixed on car, uses mechatronics or photoelectronical inertial sensor component.
[ترجمه گوگل]پلتفرم تثبیت کننده سنتی بر روی سیستم ورودی تلویزیون سیاره ثانویه نصب شده بر روی ماشین، از مکاترونیک یا جزء حسگر اینرسی فوتوالکترونیکی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]پایه های ساختار پایدار سنتی بر روی سیستم incepting تلویزیون planet که بر روی خودرو ثابت شده است، از مولفه های سنسور inertial یا photoelectronical استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper deals with the stabilization of discrete linear switched delay systems based on multi-Lyapunov functions technique and provides a method for designing a state feedback controller.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تثبیت سیستم‌های تاخیر سوئیچ خطی گسسته بر اساس تکنیک توابع چند لیاپانوف می‌پردازد و روشی برای طراحی یک کنترل‌کننده بازخورد حالت ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله با تثبیت سیستم تاخیر تغییر حالت گسسته بر مبنای تکنیک توابع چند - و ارائه روشی برای طراحی کنترل کننده فیدبک حالت می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In civil engineering, slope stabilization is a important problem.
[ترجمه گوگل]در مهندسی عمران، تثبیت شیب یک مشکل مهم است
[ترجمه ترگمان]در مهندسی عمران، ثبات شیب یک مساله مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Transpacific Stabilization Agreement bunker charge, a benchmark fuel surcharge imposed by shipping firms on sea freight, has risen from $455 per 40-foot equivalent unit in January 2007 to $130.
[ترجمه گوگل]هزینه سنگر توافقنامه تثبیت اقیانوس آرام، یک هزینه اضافی سوخت معیار تحمیل شده توسط شرکت های کشتیرانی برای حمل و نقل دریایی، از 455 دلار به ازای هر واحد معادل 40 فوت در ژانویه 2007 به 130 دلار افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تثبیت قیمت کالا، یک معیار سوخت اضافی که توسط شرکت های کش تیرانی روی بار دریا اعمال شده است، از ۴۵۵ دلار به ازای هر واحد معادل ۴۰ فوت در ژانویه ۲۰۰۷ تا ۱۳۰ دلار افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Traditional stabilization precision measuring method is of great randomness because of the manual selection of angle error signal, which effects the measuring precision.
[ترجمه گوگل]روش اندازه‌گیری دقیق تثبیت سنتی به دلیل انتخاب دستی سیگنال خطای زاویه، که بر دقت اندازه‌گیری تأثیر می‌گذارد، تصادفی زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]ثبات سنتی روش های اندازه گیری دقیق تصادفی است به دلیل انتخاب دستی سیگنال خطای زاویه که دقت اندازه گیری را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pressure on exchange rates in late 1989 resulted in calls for currency stabilization on the part of the leading industrialized countries.
[ترجمه گوگل]فشار بر نرخ ارز در اواخر سال 1989 منجر به درخواست برای تثبیت ارز از سوی کشورهای پیشرو صنعتی شد
[ترجمه ترگمان]فشار بر نرخ ارز در اواخر سال ۱۹۸۹ منجر به تقاضای ثبات ارزی در بخشی از کشورهای پیشرفته صنعتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استواری (اسم)
constancy, backbone, stability, solidity, stableness, stabilization, fixity, formidability, fastness, immovability, impregnability

تثبیت (اسم)
consolidation, confirmation, stabilization, fixation, fixing, fixity

تحکیم (اسم)
consolidation, stabilization, fixation, ruggedization

ایجاد موازنه (اسم)
stabilization

تخصصی

[سینما] پایدارسازی
[عمران و معماری] تثبیت - پایدارسازی
[برق و الکترونیک] تثبیت، پایدار سازی - پایدارسازی 1. نگهداشتن جهت مطلوب مستقل از گردش، پیچش و شیب گرفتن کشتی یا هواپیما . 2. به کارگیری ماده مغناطیسی برای اصلاح پایداری ویژگیهای مغناطیسی آن.
[مهندسی گاز] تثبیت، ایجادموازنه
[زمین شناسی] تثبیت
[نساجی] تثبیت - تثبیت کردن - پایدارسازی
[ریاضیات] پایدار سازی
[پلیمر] پایدارسازی
[آمار] پایدارسازی

انگلیسی به انگلیسی

• process of making or becoming stable; act of maintaining a given level

پیشنهاد کاربران

مصوب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stabalize
✅️ اسم ( noun ) : stability / stabilization
✅️ صفت ( adjective ) : stable
✅️ قید ( adverb ) : stably
stabilization ( فیزیک )
واژه مصوب: پایدارسازی 2
تعریف: فراوری مادۀ مغناطیسی برای تقویت پایداری خواص مغناطیسی آن
ثبات بخشی
ثبات
پایدارسازی

بپرس