startling

/ˈstɑːrtl̩ɪŋ//ˈstɑːtl̩ɪŋ/

تکان دهنده، موحش، شگفت انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: causing one to move suddenly or involuntarily because loud, sudden, or unexpected.
مترادف: jarring, shocking
مشابه: explosive, frightening

- a startling scream
[ترجمه گوگل] یک فریاد تکان دهنده
[ترجمه ترگمان] فریاد تکان دهنده و تکان دهنده،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: alarming, surprising, or taking aback.
متضاد: subtle
مشابه: breathtaking

- There had been a startling change in his demeanor, from proud and confident to sullen and defeated.
[ترجمه گوگل] تغییر شگفت انگیزی در رفتار او ایجاد شده بود، از غرور و اعتماد به نفس به عبوس و شکست خورده
[ترجمه ترگمان] تغییری ناگهانی در رفتارش وجود داشت، از غرور و اعتماد به نفس و defeated
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We saw birds of a startling beauty.
[ترجمه گوگل] ما پرندگانی با زیبایی شگفت انگیز دیدیم
[ترجمه ترگمان] ما پرندگان یک زیبایی شگفت انگیز را دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a startling news
خبر تکان دهنده

2. Paddy's words had a startling effect on the children.
[ترجمه گوگل]سخنان پدی تأثیر شگفت انگیزی روی بچه ها گذاشت
[ترجمه ترگمان]کلمات پدی اثر تکان دهنده کودکان بر بچه ها حک مفرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A startling cultural transformation occurred in post - war Britain.
[ترجمه گوگل]تحول فرهنگی شگفت انگیزی در بریتانیای پس از جنگ رخ داد
[ترجمه ترگمان]تحول فرهنگی شگفت انگیز در بریتانیا پس از جنگ رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These myths have a startling likeness to one another.
[ترجمه گوگل]این افسانه ها شباهت شگفت انگیزی به یکدیگر دارند
[ترجمه ترگمان]این افسانه ها یک شباهت حیرت انگیز به یکدیگر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The two visitors provided a startling contrast in appearance.
[ترجمه گوگل]دو بازدید کننده تضاد شگفت انگیزی در ظاهر ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]این دو مهمان به طور عجیبی ظاهر خود را به نمایش گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is startling to read that his father never visited him in hospital.
[ترجمه گوگل]خواندن اینکه پدرش هرگز او را در بیمارستان ملاقات نکرد، شگفت‌آور است
[ترجمه ترگمان]خواندن این که پدرش هرگز او را در بیمارستان ندیده است یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He made some startling admissions about his past.
[ترجمه گوگل]او اعترافات شگفت انگیزی در مورد گذشته خود داشت
[ترجمه ترگمان]اون در مورد گذشته ش یه مقدار پذیرش اشتباه رو ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was capable of writing things of startling originality.
[ترجمه گوگل]او قادر به نوشتن چیزهایی با اصالت شگفت انگیز بود
[ترجمه ترگمان]می توانست چیزهای عجیب و غریب بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The design is pretty startling and very boldly coloured.
[ترجمه گوگل]طراحی بسیار شگفت انگیز و بسیار پررنگ است
[ترجمه ترگمان]طرح بسیار شگفت انگیز و بسیار گستاخانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The report has turned the spotlight on the startling rise in street crime.
[ترجمه گوگل]این گزارش توجه را به افزایش خیره کننده جرایم خیابانی معطوف کرده است
[ترجمه ترگمان]این گزارش متوجه افزایش تکان دهنده جرائم خیابانی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She uses animal sounds to create startling effect in her music.
[ترجمه گوگل]او از صداهای حیوانات برای ایجاد جلوه های شگفت انگیز در موسیقی خود استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]او از صداهای حیوانات برای ایجاد اثر شگفت انگیزی در موسیقی خود استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her skin was a startling white.
[ترجمه گوگل]پوستش سفید حیرت انگیز بود
[ترجمه ترگمان]پوستش از سفیدی خیره کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As she set down her cup, startling the sparrows, she thought she might even pack his belongings.
[ترجمه گوگل]وقتی فنجانش را گذاشت و گنجشک ها را مبهوت کرد، فکر کرد حتی ممکن است وسایل او را جمع کند
[ترجمه ترگمان]وقتی فنجانش را پایین گذاشت، گنجشک را از جا پراند، فکر کرد شاید حتی وسایلش را هم جمع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her beauty was so startling that it mysteriously approached the comic.
[ترجمه گوگل]زیبایی او آنقدر شگفت انگیز بود که به طور مرموزی به کمیک نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]زیبایی اش چنان تکان دهنده بود که به طرز مرموزی به کمدی نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• causing to move suddenly; surprising, alarming, frightening
something that is startling is so unexpected that people are surprised by it.

پیشنهاد کاربران

Amazing
واکنش سریع نخاع به گیرنده های حسی
شگفت آور، حیرت انگیز، عالی، چشمگیر، استثنایی، بی مانند
e. g. It's startling
تکان دهنده
شگفت انگیز
ترسناک

بپرس