stewardess

/ˈstuːərdəs//ˌstjʊəˈdes/

معنی: مهماندار هواپیما، ناظر خرج مونث
معانی دیگر: (زن)، مباشر، پیشکار (رجوع شود به: steward)، ناظر خرج مونک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a female attendant on a plane, ship, or train.

جمله های نمونه

1. Please show your ticket to the stewardess when you board the plane.
[ترجمه گوگل]لطفاً هنگام سوار شدن به هواپیما بلیط خود را به مهماندار نشان دهید
[ترجمه ترگمان]لطفا بلیت را به مهماندار نشان بدهید که شما سوار هواپیما می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The stewardess hurried the passengers onto the plane.
[ترجمه گوگل]مهماندار با عجله مسافران را سوار هواپیما کرد
[ترجمه ترگمان]مهماندار با عجله مسافران را سوار هواپیما کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only the stewardess can go from the cabin to the cockpit.
[ترجمه گوگل]فقط مهماندار می تواند از کابین به کابین برود
[ترجمه ترگمان]فقط مهماندار هواپیما می تواند از کابین به کابین خلبان برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'Did you ring, sir?' asked the stewardess.
[ترجمه گوگل]"زنگ زدی قربان؟" مهماندار پرسید
[ترجمه ترگمان]زنگ زدی، قربان؟ مهماندار پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The stewardess kindly brought me a blanket.
[ترجمه گوگل]مهماندار با مهربانی برایم پتو آورد
[ترجمه ترگمان]مهماندار با مهربانی یک پتو برایم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now that she's a stewardess, foreign travel has lost its glamour for her.
[ترجمه گوگل]حالا که او مهماندار است، سفرهای خارجی برای او جذابیت خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]حالا که she، سفره ای خارجی جذابیت خود را برای او از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only the charming little stewardess seemed completely at ease in his presence.
[ترجمه گوگل]فقط مهماندار کوچک جذاب در حضور او کاملاً راحت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]فقط مهماندار کوچولوی جذاب در حضور او کاملا آرام به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stewardess came walking up the narrow corridor to the right of the closely spaced seats.
[ترجمه گوگل]مهماندار از راهروی باریک سمت راست صندلی‌های با فاصله نزدیک بالا آمد
[ترجمه ترگمان]مهماندار با عجله از راهروی باریکی پایین آمد و به طرف راست صندلی ها رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I bitched about the champagne, hissed at the stewardess that I despised Dom Perignon.
[ترجمه گوگل]از شامپاین غافلگیر شدم، به مهماندار خش خش زدم که از دام پرینیون بیزارم
[ترجمه ترگمان]در مورد شامپاین غر زدم و به مهماندار گفتم که دام Perignon را حقیر می شمارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The stewardess tried to comfort her, but the woman waved her away without looking up.
[ترجمه گوگل]مهماندار سعی کرد به او دلداری دهد، اما زن بدون اینکه به بالا نگاه کند با دست او را کنار زد
[ترجمه ترگمان]مهماندار سعی کرد او را آرام کند، اما زن بدون اینکه سرش را بلند کند او را دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She asked the stewardess for a magazine and religiously read every word until they reached their first destination.
[ترجمه گوگل]او از مهماندار یک مجله خواست و هر کلمه را تا رسیدن به مقصد اول به صورت مذهبی خواند
[ترجمه ترگمان]او از مهماندار درخواست کرد که یک مجله بنویسد و هر کلمه را تا زمانی که به مقصد اولیه شان می رسید، بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now, at twenty-two, I was well aware that stewardess work balanced on the edge of social respectability.
[ترجمه گوگل]اکنون، در بیست و دو سالگی، به خوبی می‌دانستم که کار مهماندار در مرز احترام اجتماعی متعادل است
[ترجمه ترگمان]حالا، در بیست و دو سالگی، به خوبی آگاه بودم که مهماندار، در کنار حیثیت اجتماعی، تعادل خود را حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A stewardess gave safety instructions in both English and Spanish.
[ترجمه گوگل]یک مهماندار دستورات ایمنی را به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]یک مهماندار، در هر دو زبان انگلیسی و اسپانیایی دستورالعمل های ایمنی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The stewardess has seen it all before and rounds them up, herding them into the aircraft.
[ترجمه گوگل]مهماندار قبلاً همه چیز را دیده است و آنها را جمع می کند و آنها را به داخل هواپیما می برد
[ترجمه ترگمان]مهماندار هواپیما را قبل از این که آن ها را دور بزند، دیده و آن ها را به داخل هواپیما هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهماندار هواپیما (اسم)
stewardess

ناظر خرج مونث (اسم)
stewardess

انگلیسی به انگلیسی

• female employee who tends to passengers on an airplane (or ship, etc.)
a stewardess is a woman whose job is to look after passengers on a ship or plane.

پیشنهاد کاربران

مهماندار هواپیما ( خانم )
خانمی که در هواپیما، کشتی و قطار مراقب مسافران است.
مهماندار هواپیما

بپرس