stimulus

/ˈstɪmjələs//ˈstɪmjʊləs/

معنی: محرک، تحریک، انگیزه، وسیله تحریک، تحرک، انگیختار
معانی دیگر: (روان شناسی - زیست شناسی) انگیزه، انگیزان، انگیزگر، شوند، وژول، مشوق، شادمان کن، شور آور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: stimuli
(1) تعریف: something that rouses or accelerates action, feeling, or thought.
مترادف: stimulant
متضاد: deterrent, discouragement
مشابه: animation, inducement, inspiration, prod

(2) تعریف: something that provokes a response, esp. in an organ, nerve, or gland.
مترادف: drug, stimulant
مشابه: goad

جمله های نمونه

1. stimulus control
مهار انگیزه

2. a nocuous stimulus
انگیزه ی زیان آور

3. Books provide children with ideas and a stimulus for play.
[ترجمه گوگل]کتاب ها ایده ها و محرکی برای بازی در اختیار کودکان قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]کتاب ها به کودکان ایده و انگیزه ای برای بازی ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The new tax laws should act as a stimulus to exports.
[ترجمه گوگل]قوانین مالیاتی جدید باید محرکی برای صادرات باشد
[ترجمه ترگمان]قوانین مالیاتی جدید باید به عنوان محرکی برای صادرات عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The nutrient in the soil acts as a stimulus to growth/to make the plants grow.
[ترجمه گوگل]ماده مغذی موجود در خاک به عنوان محرک رشد / برای رشد گیاهان عمل می کند
[ترجمه ترگمان]ماده مغذی در خاک به عنوان محرکی برای رشد و رشد گیاهان عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The initial stimulus came from a letter in the newspaper.
[ترجمه گوگل]محرک اولیه از نامه ای در روزنامه بود
[ترجمه ترگمان]انگیزه اولیه از نامه ای در روزنامه منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Foreign investment has been a stimulus to the industry.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری خارجی محرکی برای صنعت بوده است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری خارجی انگیزه ای برای این صنعت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Light is a stimulus to growth in plants.
[ترجمه گوگل]نور محرک رشد در گیاهان است
[ترجمه ترگمان]نور، محرکی برای رشد گیاهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The discovery of oil acted as a stimulus to industrial development.
[ترجمه گوگل]کشف نفت به عنوان محرکی برای توسعه صنعتی عمل کرد
[ترجمه ترگمان]کشف نفت به عنوان محرکی برای توسعه صنعتی عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her words of praise were a stimulus to work harder.
[ترجمه گوگل]سخنان ستایش او انگیزه ای برای تلاش بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]کلمات تحسین او محرکی برای کار سخت تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Interest rates could fall soon and be a stimulus to the US economy.
[ترجمه گوگل]نرخ بهره می تواند به زودی کاهش یابد و محرکی برای اقتصاد ایالات متحده باشد
[ترجمه ترگمان]نرخ سود ممکن است به زودی کاهش یابد و محرکی برای اقتصاد ایالات متحده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book will provide a stimulus to research in this very important area.
[ترجمه گوگل]این کتاب محرکی برای تحقیق در این زمینه بسیار مهم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این کتاب انگیزه ای برای تحقیق در این زمینه بسیار مهم فراهم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They reach a point where even the smallest stimulus will trigger off a massive reaction.
[ترجمه گوگل]آنها به نقطه ای می رسند که حتی کوچکترین محرک باعث ایجاد یک واکنش عظیم می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها به نقطه ای می رسند که حتی کوچک ترین محرک ها واکنش عظیمی را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When this is done, assimilation of the stimulus proceeds and equilibrium is reached for the moment.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این کار انجام می شود، جذب محرک ادامه می یابد و در لحظه به تعادل می رسد
[ترجمه ترگمان]وقتی این کار انجام می شود، جذب درآمد محرک و تعادل برای لحظه ای قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محرک (اسم)
irritant, motive, stimulus, exciter, motivation, engine, motor, impellent, driver, incitation, incitant

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

وسیله تحریک (اسم)
stimulus, fillip

تحرک (اسم)
stimulus, locomotion, mobility, volubility

انگیختار (اسم)
stimulus

تخصصی

[نساجی] محرک
[ریاضیات] انگیزه، محرک

انگلیسی به انگلیسی

• something which incites to action; something which quickens a physical or mental process
if something acts as a stimulus, it makes a process develop further or more quickly.
stimulus is something which causes people to feel energetic and enthusiastic.
a stimulus is something that causes a part of a person's body to move or function automatically; a technical use.

پیشنهاد کاربران

محرک. مشوق
مثال:
Books provide children with ideas and a stimulus for play.
کتابها بچه ها را با ایده ها و یک مشوق برای بازی آماده می کنند.
stimulus: محرک
visual stimulus: محرک بصری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stimulate
✅️ اسم ( noun ) : stimulation / stimulus
✅️ صفت ( adjective ) : stimulating / stimulative
✅️ قید ( adverb ) : _
انگیزاننده
محرک
stimulus ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: محرک
تعریف: عامل یا رویداد یا موقعیتی، درونی یا بیرونی، که سبب پاسخ موجود زنده می شود
انگیختار باز تابی
محرک پتانسیل ولتاژ
تاثیر

محرک

بپرس