swayed

پیشنهاد کاربران

sway :
تحت تأثیر قرار گرفتن
تحت تأثیر قرار دادن
. Don't be swayed by external circumstances
تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار نگیرید.
پیچ و تاب خورده ، خم شده
متمایل، منفعل، بی اراده، متأثر، تحت تأثیر قرار گرفته
باز دارد، منصرف کند

بپرس