syrupy

/ˈsɪrəpi//ˈsɪrəpi/

معنی: شربتی، شد دار
معانی دیگر: شربت مانند، شیره مانند، چسبناک، sirupy شربتی، شهددار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having the sweetness or consistency of syrup.
مشابه: mushy

(2) تعریف: of language, music, or the like, very sentimental; cloying.
مشابه: sweet

جمله های نمونه

1. Heat the liquid until it is thick and syrupy.
[ترجمه گوگل]مایع را حرارت دهید تا غلیظ و شربتی شود
[ترجمه ترگمان]حرارت مایع را تا وقتی که غلیظ و غلیظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was syrupy but it worked, though Davis feared that releasing the song as a single would kill his career.
[ترجمه گوگل]شربتی بود اما کار کرد، هرچند دیویس می‌ترسید که انتشار این آهنگ به‌صورت تک‌آهنگ باعث مرگ حرفه‌اش شود
[ترجمه ترگمان]هر چند دیویس می ترسید که انتشار این آهنگ به عنوان یک تک آهنگ، شغلش را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As for sugary desserts, avoid syrupy puddings, mousses, gateaux and most pastries.
[ترجمه گوگل]در مورد دسرهای شیرین، از پودینگ های شربتی، موس، گتو و بیشتر شیرینی ها اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]همانند دسرهای شیرین، از puddings، mousses، gateaux و بسیاری شیرینی خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Candied yams Cajuns love to eat these syrupy yams with baked ham which are popular at Thanksgiving.
[ترجمه گوگل]سیب زمینی شیرین کاجون ها عاشق خوردن این سیب زمینی های شربتی با ژامبون پخته شده هستند که در روز شکرگزاری محبوب هستند
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی هندی دوست داره که این سیب زمینی خوش مزه رو با گوشت پخته بخوره که در عید شکرگزاری محبوب هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Although his ads can seem syrupy sweet, Riney himself has a mercurial temper.
[ترجمه گوگل]اگرچه تبلیغات او می تواند شیرین به نظر برسد، اما خود رینی خلق و خوی جیوه ای دارد
[ترجمه ترگمان]اگر چه آگهی های وی به طور آبکی و شیرین به نظر می رسند، اما خود Riney خلق و خویی mercurial دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They had a light syrupy taste, so addictive that she soon forgot her suffering.
[ترجمه گوگل]آنها طعم شربتی ملایمی داشتند، چنان اعتیاد آور بود که او به زودی رنج خود را فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها طعمی غلیظ داشت، چنان که به زودی رنج خود را از یاد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sauce should have a syrupy consistency. Add cream and simmer over low heat for to 10 minutes.
[ترجمه گوگل]سس باید حالت شربتی داشته باشد خامه را اضافه کنید و روی حرارت ملایم به مدت 10 دقیقه بجوشانید
[ترجمه ترگمان]سس باید به صورت شهد چسبیده باشد خامه اضافه کنید و به مدت ۱۰ دقیقه با حرارت کم بجوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She could even hear background music, syrupy and soothing, in her head.
[ترجمه گوگل]او حتی می توانست موسیقی پس زمینه، شربتی و آرام بخش را در سرش بشنود
[ترجمه ترگمان]او حتی می توانست موسیقی پس زمینه، شهد و آرامش را در سرش بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sauce should have a syrupy consistency.
[ترجمه گوگل]سس باید حالت شربتی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]سس باید به صورت شهد چسبیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. NREL uses syrupy liquids which contain salty desiccants to soak up the humidity.
[ترجمه گوگل]NREL از مایعات شربتی حاوی مواد خشک کننده نمکی برای جذب رطوبت استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]NREL از مایعات شهد چسبیده استفاده می کند که حاوی desiccants شور است تا رطوبت را خیس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some insist that this syrupy sugar alcohol, a byproduct of ethanol fermentation, is as important to a wine's mouthfeel (texture) as ethanol itself.
[ترجمه گوگل]برخی اصرار دارند که این الکل قند شربتی، محصول جانبی تخمیر اتانول، به اندازه خود اتانول برای طعم (بافت) شراب مهم است
[ترجمه ترگمان]برخی اصرار دارند که این الکل شهد چسبیده به الکل، محصول جانبی تخمیر اتانول، به اندازه خود اتانول حایز اهمیت است (بافت)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is yellowish, almost odourless, syrupy and hydroscopic liquid with a mild taste .
[ترجمه گوگل]مایعی مایل به زرد، تقریباً بی بو، شربتی و هیدروسکوپی با طعم ملایم است
[ترجمه ترگمان]مایل به زردی است، تقریبا odourless، غلیظ و چسبناک با طعم ملایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It may get syrupy, so watch out.
[ترجمه گوگل]ممکن است شربتی شود، پس مراقب باشید
[ترجمه ترگمان] ممکنه چسبناک باشه، پس مراقب باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pour juice mixture into skillet, and boil until syrupy, about 1 minute.
[ترجمه گوگل]مخلوط آبغوره را در ماهیتابه ریخته و حدود 1 دقیقه بجوشانید تا شربت شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط آب را در ماهی تابه بریزید و تا ظرف ۱ دقیقه بجوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شربتی (صفت)
syrupy

شد دار (صفت)
syrupy

انگلیسی به انگلیسی

• sweet, having the flavor of syrup; having the consistency of syrup, thick, viscous
a syrupy liquid is sweet or thick like syrup.
you can describe behaviour as syrupy when it is sentimental in an irritating way.

پیشنهاد کاربران

1 -
thick and sweet
صفت/ غلیظ و شیرین
2 -
As a slang term, “syrupy” can be used to describe something that is overly sentimental or saccharine.
به عنوان یک اصطلاح عامیانه، "syrupy" را می توان برای توصیف چیزی استفاده کرد که بیش از حد احساساتی یا لوس و تصنعی است.
...
[مشاهده متن کامل]

syrupy love songs
The movie was too syrupy for my taste.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/syrupy• https://www.thefreedictionary.com/syrupy
احساسی
چسبانک
مثل شربت
موقعیت/ فرد خیلی احساسی
غلیظ ، لزج، ویسکوز
syrupy solution محلول غلیظ یا ویسکوز

بپرس