satin

/ˈsætən//ˈsætɪn/

معنی: جلا، اطلس نما، اطلس، دبیت، اطلسی
معانی دیگر: (از ریشه ی عربی)، (پارچه ی ابریشمی یا نایلونی که روی آن براق و نرم و پشت آن کدر است) ساتن، پرداخت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a smooth fabric that is shiny on one side and dull on the other.
صفت ( adjective )
مشتقات: satiny (adj.)
• : تعریف: having a smooth and glossy finish; resembling satin.

جمله های نمونه

1. satin is a soft, shining fabric
ساتن پارچه ای نرم و براق است.

2. a breadth of satin
یک قواره پارچه ی ساتن

3. Gold and green satin brocade drapes hung at the windows.
[ترجمه گوگل]پرده های طلایی و ساتن سبز روی پنجره ها آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]پارچه زربفت و ماهوت سبز، روی پنجره ها آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her hat was an elaborate confection of satin and net.
[ترجمه گوگل]کلاه او شیرینی استادانه ای از ساتن و تور بود
[ترجمه ترگمان]کلاهش یک خمیر confection بود از ساتن و تور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She wore a cream satin dress.
[ترجمه گوگل]او یک لباس ساتن کرم پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن کرم پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her black satin dress left nothing to the imagination.
[ترجمه گوگل]لباس ساتن مشکی او چیزی در تخیل باقی نمی گذاشت
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن سیاه او چیزی برای تخیل باقی نمی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The blankets were bound with satin.
[ترجمه گوگل]پتوها با ساتن بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]پتوها از ساتن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The paint has a satin finish.
[ترجمه گوگل]رنگ دارای روکش ساتن است
[ترجمه ترگمان]رنگ آن قطعه ساتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She wore a quilted satin jacket.
[ترجمه گوگل]او یک کت ساتن لحاف پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن quilted پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new paints are available in gloss and satin finishes.
[ترجمه گوگل]رنگ های جدید در رنگ های براق و ساتن موجود هستند
[ترجمه ترگمان]رنگ های جدید در gloss و اطلس در دسترس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She appeared in a slinky satin dress.
[ترجمه گوگل]او با یک لباس ساتن شیک ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]لباس ساتن slinky پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The satin was perfect, had not even been removed from its muslin wrappers.
[ترجمه گوگل]ساتن عالی بود، حتی از لفاف های موسلین آن جدا نشده بود
[ترجمه ترگمان]ساتن بی عیب و نقص بود و حتی از پارچه حریر آن هم بیرون نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inside the box was a black satin top hat.
[ترجمه گوگل]داخل جعبه یک کلاه ساتن مشکی بود
[ترجمه ترگمان]داخل جعبه کلاه ابریشمی ساتن سیاهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I discarded my unfamiliar new slinky satin pyjamas for my familiar old sweater and jeans and headed for the nearest shops.
[ترجمه گوگل]پیژامه ناآشنا و ناآشنا ساتن و شلوار جین آشنای قدیمی ام را کنار گذاشتم و به سمت نزدیکترین مغازه ها رفتم
[ترجمه ترگمان]من لباس خواب نو unfamiliar را برای لباس کهنه و شلوار جین آشنا کردم و به طرف نزدیک ترین مغازه رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their coats had to shine like satin, and their harness had to be in as good condition as possible.
[ترجمه گوگل]کت آنها باید مانند ساتن می درخشید و بند آنها باید تا حد امکان در وضعیت خوبی قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]coats مثل ساتن برق می زدند، و harness هم به خوبی امکان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلا (اسم)
gloss, vermeil, radiation, buff, satin, polish, varnish, burnish, japan, shininess

اطلس نما (اسم)
satin, sateen

اطلس (اسم)
satin

دبیت (اسم)
satin

اطلسی (صفت)
satin, satiny

تخصصی

[نساجی] بافت ساتین - ساتن - اطلس - بافت ساتین تاری
[پلیمر] ساتنی، ساتن

انگلیسی به انگلیسی

• type of fabric with a shiny finish and a soft texture
satin is a smooth and shiny type of cloth.

پیشنهاد کاربران

ساتن ( پارچه نرم و براق )
# a cream satin dress
# She�wore�a�white�satin�gown�

بپرس