snicker

/ˈsnɪkər//ˈsnɪkə/

معنی: پوزخند، شیهه کشیدن نیشخند، با صدا خندیدن، پوزخند زدن، نیشخند زدن
معانی دیگر: خنده ی زیر لبی، هرهر، خنده ی نیمه آشکار، ترتر، ترتر خندیدن، زیر لبی خنده کردن، هرهر کردن، شیهه کشیدن (بیشتر می گویند: to neigh)

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: snickers, snickering, snickered
• : تعریف: to laugh in a sly, partly suppressed way.

- The kids snickered when they saw two of their teachers holding hands at the restaurant.
[ترجمه گوگل] بچه ها وقتی دیدند دو تا از معلمانشان در رستوران دست در دست هم گرفته بودند پوزخند زدند
[ترجمه ترگمان] بچه ها پوزخند زدند وقتی که دوتا از teachers را دیدند که در رستوران دست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter with a sly, suppressed laugh.
مشابه: chortle
اسم ( noun )
مشتقات: snickeringly (adv.)
• : تعریف: the act or an instance of snickering.
مشابه: chortle

جمله های نمونه

1. The other students snickered at Steve.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان دیگر به استیو پوزخند زدند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان دیگر پوزخند زنان پوزخند زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We all snickered at Mrs. Swenson.
[ترجمه گوگل]همه ما به خانم سوئنسون پوزخند زدیم
[ترجمه ترگمان]همه ما به خانم Swenson پوزخند زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He snickered that he would go.
[ترجمه گوگل]پوزخند زد که می رود
[ترجمه ترگمان]او پوزخند زد که او خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most of the boys and girls snicker at the topic.
[ترجمه گوگل]اکثر دخترها و پسرها به این موضوع پوزخند می زنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر پسرها و دخترها با پوزخند به این موضوع می خندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One of the other caddies snickered.
[ترجمه گوگل]یکی از کادوهای دیگر پوزخند زد
[ترجمه ترگمان]یکی از دیگری پوزخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lufkin looked pleased at the snickering audience.
[ترجمه گوگل]لوفکین به تماشاگران خنده‌دار خرسند به نظر می‌رسید
[ترجمه ترگمان]Lufkin به صدای snickering خشنود به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then he snickered and walked away.
[ترجمه گوگل]بعد پوزخندی زد و رفت
[ترجمه ترگمان]سپس پوزخندی زد و دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The two greys snickered in reply, blowing out their lips and twitching their ears upon hearing their names.
[ترجمه گوگل]دو تا خاکستری در جواب پوزخند زدند و با شنیدن نامشان لب هایشان را بیرون زدند و گوش هایشان را تکان دادند
[ترجمه ترگمان]دو گری در جواب پوزخند زدند و لب هایشان را تکان دادند و گوششان را تیز کردند تا اسمشان را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some listeners might be tempted to snicker at the childishly simple song titles.
[ترجمه گوگل]برخی از شنوندگان ممکن است وسوسه شوند که به عنوان آهنگ های ساده کودکانه پوزخند بزنند
[ترجمه ترگمان]برخی از شنوندگان ممکن است وسوسه شوند که به این آهنگ ساده کودکانه پوزخند بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He knew they snickered behind his back, but he believed that they would eventually accept him as one of their own.
[ترجمه گوگل]او می‌دانست که پشت سرش پوزخند می‌زنند، اما معتقد بود که در نهایت او را به عنوان یکی از خودشان خواهند پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او می دانست که آن ها پشت سر او پوزخند می زنند، اما باور داشت که آن ها بالاخره او را به عنوان یکی از خودشان پذیرفته خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I didn't recognize the snicker though.
[ترجمه گوگل]با این حال من پوزخند را نشناختم
[ترجمه ترگمان]با این وجود صدای زوزه را نشناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The shuffle and snicker become the comedian's trademark.
[ترجمه گوگل]شافل و پوزخند به علامت تجاری کمدین تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]صدای کشیده شدن پاها و پوزخند زدن به علامت تجاری کمدین تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At school, your classmates start to snicker, and it's painfully obvious that everyone finds your crazy new hairdo thoroughly ridiculous.
[ترجمه گوگل]در مدرسه، همکلاسی‌های شما شروع به پوزخند زدن می‌کنند، و به طرز دردناکی واضح است که همه مدل موهای جدید دیوانه‌تان را کاملا مضحک می‌دانند
[ترجمه ترگمان]در مدرسه، همکلاسی های شما شروع به پوزخند زدن می کنند، و به طور دردناکی واضح است که همه hairdo جدید دیوانه شما را کاملا مسخره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She almost smiled, but it turned into a snicker.
[ترجمه گوگل]تقریباً لبخند زد، اما تبدیل به یک پوزخند شد
[ترجمه ترگمان]او تقریبا لبخند زد، اما تبدیل به یک نیشخند بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوزخند (اسم)
sneer, grin, smirk, snicker

شیهه کشیدن نیشخند (اسم)
snicker

با صدا خندیدن (فعل)
snicker

پوزخند زدن (فعل)
titter, sneer, grin, smirk, snicker, simper

نیشخند زدن (فعل)
grizzle, snicker

انگلیسی به انگلیسی

• sly laugh; stifled laughter, suppressed chuckle; neigh, whinny (made by a horse)
laugh quietly, laugh in a stifled manner; laugh slyly; neigh, whinny (of a horse)
to snicker is the same as to snigger; used in american english.

پیشنهاد کاربران

Snigger
نیشخند زدن
داداش اون sneakers بید مجید دلبندم

بپرس