soiling

جمله های نمونه

1. I don't want you soiling your hands with this sort of work .
[ترجمه گوگل]نمی خوام با این جور کارها دستاتو خاک کنی
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم شما با این نوع کار کثیف بشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In other children the soiling indicates a marked level of emotional disturbance.
[ترجمه گوگل]در کودکان دیگر کثیفی نشان دهنده سطح مشخصی از اختلال عاطفی است
[ترجمه ترگمان]در کودکان دیگر، کثیفی نشان دهنده سطح مشخصی از اختلالات عاطفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What good is there in preventing it, in soiling your daughter's reputation when it could remain clear?
[ترجمه گوگل]چه فایده ای برای جلوگیری از آن، لکه دار کردن آبروی دخترتان در حالی که می تواند روشن بماند، وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیز خوبی در پیش گیری از آن وجود دارد، برای لکه دار کردن شهرت دختر تان در زمانی که می تواند کاملا روشن بماند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Chemical reactions and soiling mean it is now difficult to read this fascinating panel in detail.
[ترجمه گوگل]واکنش های شیمیایی و کثیفی به این معنی است که اکنون خواندن این پانل جذاب با جزئیات دشوار است
[ترجمه ترگمان]واکنش های شیمیایی و کثیفی به این معنی است که خواندن این صفحه شگفت انگیز به طور مفصل دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A new type of sub - soiling and rotary tilling unit for middle - power tractor was developed.
[ترجمه گوگل]نوع جدیدی از واحد خاک ورزی زیر خاکی و چرخشی برای تراکتورهای قدرت متوسط ​​ساخته شد
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از soiling sub و rotary برای تراکتور متوسط ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The nurse chid the little girl for soiling her dress.
[ترجمه گوگل]پرستار دختر بچه را به خاطر کثیف شدن لباسش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]پرستار خود را به باد ملامت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The nurse chided the little girl for soiling her dress.
[ترجمه گوگل]پرستار دختر کوچک را به خاطر کثیف شدن لباسش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]پرستار بچه کوچک را به خاطر آلوده کردن لباسش سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nylon resists soiling and reduces the amount of static electricity.
[ترجمه گوگل]نایلون در برابر کثیفی مقاومت می کند و میزان الکتریسیته ساکن را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]نایلون در برابر آلوده کردن و کاهش میزان الکتریسیته ساکن مقاومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The farm hand is soiling a costive horse.
[ترجمه گوگل]دست مزرعه اسب گرانقیمت را خاک می کند
[ترجمه ترگمان]کارگر مزرعه، اسب costive را آلوده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We had to punish the dog for soiling the floor again.
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم سگ را به خاطر کثیف شدن دوباره زمین تنبیه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید سگ را برای کثیف کردن زمین تنبیه می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Within the home environment too, training is important to prevent damage to furniture and soiling of carpets, for example.
[ترجمه گوگل]در محیط خانه نیز، آموزش برای جلوگیری از آسیب به مبلمان و کثیف شدن فرش ها مهم است
[ترجمه ترگمان]در محیط خانه نیز آموزش برای جلوگیری از آسیب به اثاثیه و کثیفی کردن فرش مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Refusal to sit is often associated with constipation and soiling and may have to be taught before bowel movements can be encouraged.
[ترجمه گوگل]امتناع از نشستن اغلب با یبوست و کثیفی همراه است و ممکن است قبل از تشویق حرکات روده آموزش داده شود
[ترجمه ترگمان]امتناع از نشستن اغلب همراه با یبوست و کثیف کردن است و ممکن است قبل از تشویق حرکات روده آموزش داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If continued for months and years, such exposure will result in soiling of the wood surface and gradual loss of fibre.
[ترجمه گوگل]اگر ماه ها و سال ها ادامه یابد، چنین قرار گرفتن در معرض باعث کثیف شدن سطح چوب و از بین رفتن تدریجی الیاف می شود
[ترجمه ترگمان]اگر ماه ها و سال ها ادامه داشته باشد، چنین exposure منجر به آلوده کردن سطح چوب و از دست دادن تدریجی فیبر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Observation has revealed extensive areas of detergent responsive light soiling.
[ترجمه گوگل]مشاهدات، مناطق وسیعی از کثیفی نور پاسخگوی مواد شوینده را نشان داده است
[ترجمه ترگمان]مشاهده، مناطق وسیعی از مواد شوینده و مواد شوینده را آشکار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] گردگیری پارچه - چرک زدائی - چرک گیری

انگلیسی به انگلیسی

• act of making something dirty; act of feeding green fodder to livestock in the barn (agriculture); encopresis, unintentional excretion of feces, intentional or involuntary excretion of stools by children who are over the age of four causing soiling of clothes (medicine)

پیشنهاد کاربران

به معنی از دست دادن کنترل مدفوع هم هست
آلودگی

بپرس