stickiness

/ˈstɪkɪnəs//ˈstɪkɪnəs/

معنی: چسبناک
معانی دیگر: چسبناکی، چسبانی، چسبندگی

جمله های نمونه

1. And I smelled the pungent stickiness of the glue when I pasted the labels on the matchboxes, table, and chairs.
[ترجمه گوگل]و وقتی برچسب‌ها را روی جعبه کبریت، میز و صندلی چسباندم، بوی چسبندگی تند چسب را حس کردم
[ترجمه ترگمان]وقتی من برچسب ها را روی میز، میز و صندلی ها چسبانده بودم، بوی زننده the را حس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To remove stickiness use a damp cloth.
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن چسبندگی از یک پارچه مرطوب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]برای برداشتن چسبندگی از یک پارچه مرطوب استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This stickiness owes much to past labour hoarding: job losses did not match output falls during the recession, so many businesses have not needed to add to payrolls in the early stages of recovery.
[ترجمه گوگل]این چسبندگی مدیون احتکار نیروی کار در گذشته است: از دست دادن مشاغل با کاهش تولید در طول رکود مطابقت نداشت، بنابراین بسیاری از مشاغل در مراحل اولیه بهبود نیازی به اضافه کردن به لیست حقوق و دستمزد ندارند
[ترجمه ترگمان]این چسبندگی زیاد به احتکار کارگر بدهکار است: خسارت های کار با خروجی در زمان رکود مواجه نشده است، بنابراین بسیاری از کسب و کارها نیاز به افزودن به لیست حقوق لیست در مراحل اولیه بهبود ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bromelain is known to prevent excessive stickiness of blood platelets, 27 which is believed to be one of the triggering factors for angina.
[ترجمه گوگل]بروملین برای جلوگیری از چسبندگی بیش از حد پلاکت های خون شناخته شده است، 27 که اعتقاد بر این است که یکی از عوامل محرک آنژین است
[ترجمه ترگمان]Bromelain به جلوگیری از چسبندگی بیش از حد پلاکت خون مشهور است که به گفته می شود یکی از فاکتورهای آغازگر آنژین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Good stickiness, good holding ability 、 good clearance of impurity in depression and no incomplete glue.
[ترجمه گوگل]چسبندگی خوب، قابلیت نگهداری خوب، پاکسازی خوب ناخالصی در فرورفتگی و بدون چسب ناقص
[ترجمه ترگمان]چسبندگی خوب، توانایی نگهداری خوب، پاک سازی خوب ناخالصی در افسردگی و بدون چسب ناقص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Albumin is a stickiness, gelatinous nature of the material, the effectiveness of metal poisoning have detoxification.
[ترجمه گوگل]آلبومین خاصیت چسبندگی، ژلاتینی بودن مواد، اثربخشی مسمومیت با فلزات دارای سم زدایی است
[ترجمه ترگمان]Albumin یک چسبناکی است، ماهیت gelatinous مواد، تاثیر مسمومیت فلزی بر سم زدایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is relatively strong nominal wage stickiness in China's labor market.
[ترجمه گوگل]چسبندگی دستمزد اسمی نسبتاً قوی در بازار کار چین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]There دست مزد اسمی نسبتا قوی در بازار کار چین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The strong wage stickiness ensures the effect of the monetary policy in the second segment.
[ترجمه گوگل]چسبندگی شدید دستمزدها تأثیر سیاست پولی در بخش دوم را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]چسبندگی شدید دست مزد تاثیر سیاست پولی را در بخش دوم تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The nominal price stickiness is the micro reasons for the money output effect.
[ترجمه گوگل]چسبندگی قیمت اسمی دلایل خرد برای اثر خروجی پول است
[ترجمه ترگمان]چسبندگی قیمت اسمی، دلایل خرد برای اثر خروجی پول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So the nominal price stickiness makes the money supply influence the output in the second link.
[ترجمه گوگل]بنابراین چسبندگی قیمت اسمی باعث می شود که عرضه پول بر تولید در پیوند دوم تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین چسبندگی قیمت اسمی باعث می شود که منبع پول، خروجی را در پیوند دوم تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stickiness, as that of a newly painted surface.
[ترجمه گوگل]چسبندگی، مانند سطحی که به تازگی رنگ شده است
[ترجمه ترگمان]stickiness، به عنوان یک سطح تازه رنگ شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is relatively strong nominal price stickiness in China's commodity market.
[ترجمه گوگل]چسبندگی قیمت اسمی نسبتاً قوی در بازار کالاهای چین وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چسبندگی قیمت اسمی نسبتا قوی در بازار کالاهای چین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The stickiness tends to disappear on standing.
[ترجمه گوگل]چسبندگی در هنگام ایستادن از بین می رود
[ترجمه ترگمان]چسبندگی در حالت ایستاده از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reduced tackiness and stickiness during and after application.
[ترجمه گوگل]کاهش چسبندگی و چسبندگی در حین و بعد از استفاده
[ترجمه ترگمان]کاهش tackiness و چسبناکی در طول و پس از درخواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The strong stickiness ensures the effect of the monetary policy in the second segment.
[ترجمه گوگل]چسبندگی قوی تأثیر سیاست پولی در بخش دوم را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]چسبندگی قوی اثر سیاست پولی را در بخش دوم تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبناک (اسم)
stick, viscose, slab, goo, stickiness

انگلیسی به انگلیسی

• adhesiveness, quality of being sticky

پیشنهاد کاربران

دلبستگی، پایبندی، وفاداری مشتری ( در بازاریابی )
چسبندگی
stickiness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: چسبناکی
تعریف: خاصیت مادۀ غذایی ای که در هنگام جویدن به کام دهان و دندان ها می چسبد
جذابیت
می تواند معنی "جذابیت" هم بدهد

بپرس