subdivision

/ˈsəbdɪˌvɪʒn̩//ˌsʌbdɪˈvɪʒn̩/

معنی: زیربخش، بخش فرعی، تقسیم مجدد، بخشیزه، زیرقسمت
معانی دیگر: ریز بخش، ریز بخش سازی، فروبخش، بخش ریز بخش شده، هر چیز فروبخش شده، قطعه زمین (که از تقسیم زمین بزرگتر حاصل شده)، قواره زمین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: subdivisional (adj.)
(1) تعریف: an area of land divided into lots for building and development.

(2) تعریف: any part resulting from subdividing.

(3) تعریف: the act, fact, or process of subdividing.

جمله های نمونه

1. Months are a conventional subdivision of the year.
[ترجمه گوگل]ماه ها یک تقسیم بندی مرسوم سال هستند
[ترجمه ترگمان]ماه ها یکی از بخش های مرسوم سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They agreed that subdivision of the house into apartments would be a good idea.
[ترجمه گوگل]آنها توافق کردند که تقسیم خانه به آپارتمان ایده خوبی است
[ترجمه ترگمان]آن ها توافق کردند که تقسیم خانه به آپارتمان ها یک ایده خوب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Alternatively this can be done by decimal subdivision.
[ترجمه گوگل]یا این را می توان با تقسیم اعشاری انجام داد
[ترجمه ترگمان]متناوبا، این می تواند توسط بخش decimal انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But external threats can make for improbable subdivision bedfellows.
[ترجمه گوگل]اما تهدیدهای خارجی می‌توانند برای همتایان فرعی غیرمحتمل ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]اما تهدیدهای خارجی می توانند به هم کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Subdivision is carried out only in so far as it is profitable; too much splitting would cause more problems than it would avoid.
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی فقط تا جایی انجام می شود که سودآور باشد تقسیم بیش از حد باعث ایجاد مشکلات بیشتر از آن خواهد شد
[ترجمه ترگمان]زیر سازی تنها تا جایی که سودآور است انجام می شود؛ تفکیک بسیار زیاد باعث مشکلات بیشتری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The subdivision of stock into subject groups calls for flexible and adroit administration.
[ترجمه گوگل]تقسیم سهام به گروه های موضوعی نیاز به مدیریت انعطاف پذیر و ماهرانه دارد
[ترجمه ترگمان]تقسیم سهام به گروه های موضوعی نیازمند مدیریت انعطاف پذیر و ماهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He turns the plane toward a mountainside subdivision and grabs more papers from behind the cockpit.
[ترجمه گوگل]او هواپیما را به سمت زیرمجموعه کوهستانی می چرخاند و از پشت کابین خلبان کاغذهای بیشتری می گیرد
[ترجمه ترگمان]او هواپیما را به سمت زیربخش کوهستانی برمی گرداند و اسناد بیشتری را از پشت کابین خلبان می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They later moved to a new subdivision in south Arlington.
[ترجمه گوگل]آنها بعداً به یک زیرمجموعه جدید در جنوب آرلینگتون نقل مکان کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بعدا به بخش جدیدی در آرلینگتون جنوبی منتقل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The supervised approach enabled urban subdivision of dense and less dense housing.
[ترجمه گوگل]رویکرد نظارت شده تقسیم شهری مسکن های متراکم و کم تراکم را امکان پذیر کرد
[ترجمه ترگمان]رویکرد نظارت شده، زیربخش شهری از خانه های متراکم و کم تر را فعال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This tune is based on an eighth note subdivision which is stated on the hi-hat of the drum groove.
[ترجمه گوگل]این آهنگ بر اساس یک بخش فرعی نت هشتم است که بر روی هیهات شیار درام بیان شده است
[ترجمه ترگمان]این آهنگ براساس یک زیربخش هشتم است که بر سر کلاه لبه درام گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They have named the subdivision Renaissance.
[ترجمه گوگل]نام زیرشاخه را رنسانس گذاشته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها نام رنسانس زیربخش را گذاشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The further subdivision of natural hazards is self-explanatory as is that of individual technological hazards.
[ترجمه گوگل]تقسیم بیشتر مخاطرات طبیعی مانند مخاطرات تکنولوژیکی فردی قابل توضیح است
[ترجمه ترگمان]بخش بعدی خطرات طبیعی خود - توضیحی به عنوان یکی از خطرات فن آوری فردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It seems highly unlikely to result from the subdivision of territorial claims.
[ترجمه گوگل]به نظر بسیار بعید به نظر می رسد که از تقسیم ادعاهای سرزمینی ناشی شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این امر بسیار بعید به نظر می رسد که منجر به زیر مجموعه ای از ادعاهای ارضی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Such subdivision, as we shall see, applies essentially to large civilizations: these regularly resolve themselves into smaller units.
[ترجمه گوگل]همانطور که خواهیم دید، چنین تقسیم بندی اساساً برای تمدن های بزرگ اعمال می شود: این تمدن ها مرتباً خود را به واحدهای کوچکتر تبدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]چنین زیربخش، همانطور که خواهیم دید، اساسا در مورد تمدن های بزرگ صدق می کند: این بخش ها به طور منظم خود را به واحدهای کوچک تر تبدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Reproduction can also be accomplished by asexual subdivision of polyps, each polyp dividing to form two.
[ترجمه گوگل]تولید مثل را می توان با تقسیم غیرجنسی پولیپ ها نیز انجام داد که هر پولیپ به دو تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]تولید مثل می توانند با تقسیم غیر جنسی of، هر پلیپ که به شکل ۲ تقسیم می شوند، انجام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیربخش (اسم)
subdivision

بخش فرعی (اسم)
subdivision

تقسیم مجدد (اسم)
subdivision

بخشیزه (اسم)
subdivision

زیر قسمت (اسم)
subdivision

تخصصی

[ریاضیات] زیربخش، زیردامنه، زیرتقسیم، جزء، بخش

انگلیسی به انگلیسی

• act of subdividing; part of a part, section that has been subdivided
a subdivision is an area or section which is a part of a larger area or section.

پیشنهاد کاربران

بخش ریزه
زیربخش
زیر مجموعه
زمین شناسی : زیرپهنه
subdivision ( انگلیسی ) =Sonderung ( آلمانی ) = فروبخشی، جداسازی ( پارسی )
تفکیک، پلاک بندی، قطعه بندی ( زمین )
زیر شاخه
به آمریکایی معنی مجتمع ( یا تعداد زیادی واحد ساختمی کنار هم ) رو هم میده
زیر گروه
زیرمجموعه

بپرس