tousle

/ˈtaʊzl̩//ˈtaʊzl̩/

معنی: نزاع، ژولیدگی، ژولیدگی مو، پریشان کردن، اذیت کردن، بر هم زدن، چروک شدن، مچاله کردن
معانی دیگر: ژولیده کردن، (گیسو) پریشان کردن، آشفته کردن، آشفتگی (به ویژه موی سر) پریشانی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tousles, tousling, tousled
• : تعریف: to rumple or dishevel (the hair) by rough, often playful, handling.
مشابه: rumple
اسم ( noun )
(1) تعریف: a disordered mass, esp. of hair.
مشابه: snarl

(2) تعریف: a disorderly or snarled condition.
مشابه: tangle

جمله های نمونه

1. His hair was tousled and he looked as if he'd just woken up.
[ترجمه گوگل]موهایش ژولیده بود و انگار تازه از خواب بیدار شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش ژولیده بود و طوری به نظر می رسید که انگار تازه از خواب بیدار شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her gaze fell on Kate's tousled hair.
[ترجمه گوگل]نگاهش به موهای ژولیده کیت افتاد
[ترجمه ترگمان]نگاهش روی موهای ژولیده کیت افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tousled clouds have dispersed from the sky.
[ترجمه گوگل]ابرهای ژولیده از آسمان پراکنده شده اند
[ترجمه ترگمان]ابره ای ژولیده از آسمان پراکنده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He came to breakfast, all tousled, in last night's clothes.
[ترجمه گوگل]با لباس های دیشب تمام ژولیده به صبحانه آمد
[ترجمه ترگمان]او برای صرف صبحانه در لباس شب قبل به صرف صبحانه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A small tousled head appeared in the doorway.
[ترجمه گوگل]یک سر کوچک ژولیده در آستانه در ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]سر جیمز کوچک در آستانه در ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He could sec her troubled eyebrows, her tousled hair as she sat brooding about what might be happening in Rome.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست ابروهای آشفته‌اش، موهای ژولیده‌اش را در حالی که نشسته بود و در مورد اتفاقاتی که ممکن است در رم رخ می‌دهد فکر کند، ببرد
[ترجمه ترگمان]ابروهایش را بالا برد و اخم کرد، موهای ژولیده و ژولیده او در حالی که به فکر فرو رفتن در رم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His black hair was tousled, blown by the wind, shining strands of it across his brown forehead.
[ترجمه گوگل]موهای سیاهش ژولیده بود، باد وزیده بود و تارهای آن را روی پیشانی قهوه ای اش می درخشید
[ترجمه ترگمان]موهای سیاهش در اثر وزش باد به هم ریخته بود و رشته های درخشان آن را روی پیشانی قهوه ای رنگش انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Under the tousle of thick blond hair, he looks like a small child again.
[ترجمه گوگل]زیر موهای پرپشت بلوند، دوباره شبیه یک بچه کوچک می شود
[ترجمه ترگمان]زیر موهای بلوند پرپشت، مثل یک بچه کوچک به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Xanthe ambled in in a tousled yawning state and yesterday's clothes and flopped into the empty chair beside Filmer.
[ترجمه گوگل]زانته با خمیازه ژولیده و لباس های دیروز وارد صندلی شد و روی صندلی خالی کنار فیلمر افتاد
[ترجمه ترگمان]خرامان خرامان خرامان خرامان وارد اتاق شد و لباس دیروز و لباس های دیروز را پوشید و روی صندلی خالی در کنار فیلمر جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His hair was tousled.
[ترجمه گوگل]موهایش ژولیده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش ژولیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tousled hair falls neglected across the furrowed brow.
[ترجمه گوگل]موهای ژولیده بدون توجه به ابروی شیاردار می ریزند
[ترجمه ترگمان]موهای ژولیده روی پیشانی چین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why not tousle your partner's messy morning hair from a place of love or affection?
[ترجمه گوگل]چرا موهای آشفته صبحگاهی شریک زندگی خود را از مکان عشق یا محبت تکان نمی دهید؟
[ترجمه ترگمان]چرا موهای messy رو از جایی که عشق یا دوست داری نوازش نمی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A light wind blows, not strong enough to tousle the stiff green hair sprouting from his head like dry grass.
[ترجمه گوگل]باد ملایمی می وزد، آنقدر قوی نیست که موهای سبز سفت و سفت را که مثل علف خشک از سرش جوانه می زند، کند
[ترجمه ترگمان]باد ملایمی می وزد، نه آنقدر قوی که موهای سبز شق ورق را از سرش بیرون بکشد، مثل علف خشک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now this is a tousle .
[ترجمه گوگل]حالا این یک سرگشتگی است
[ترجمه ترگمان] حالا داره موهامو نوازش میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نزاع (اسم)
quarrel, battle, fray, affray, strife, dispute, contention, discord, spar, war, warfare, fuss, scuffle, wrangle, squeal, scrap, tousle, dust-up, embroilment, falling-out

ژولیدگی (اسم)
abashment, disarrangement, bewilderment, confusion, derangement, disarray, disorder, disorderliness, tousle

ژولیدگی مو (اسم)
tousle

پریشان کردن (فعل)
agitate, stress, confound, distract, afflict, ail, discompose, dishevel, disturb, faze, nonplus, tousle, oppress, disperse

اذیت کردن (فعل)
grind, annoy, hurt, pester, grieve, worry, offend, hock, harass, tease, badger, bedevil, chivvy, chive, indemnify, tousle, needle

بر هم زدن (فعل)
bash, overset, unsettle, discompose, disturb, disorder, ruffle, faze, tousle, coup, derange, disarrange, disband

چروک شدن (فعل)
shrink, constringe, shrivel, crease, pucker, tousle

مچاله کردن (فعل)
scrunch, tousle, crumple, rumple

انگلیسی به انگلیسی

• dishevel someone's hair, muss someone's hair

پیشنهاد کاربران

ژولیدگی، ژولیده کردن
Nathan's tousled head appeared in the hatchway"
موی آشفته

بپرس