turn something upside down

پیشنهاد کاربران

1 - بهم ریختن مکانی یا جایی برای پیدا کردن چیزی!
( مترادف turn something inside out )
مثال:
I turned the room upside down but, I couldn't find the letter
من اتاق را بهم ریختم ( زیر و رو کردم ) اما نتوانستم نامه را پیدا کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - وارونه کردن چیزی یا سر و ته کردن چیزی!مثال :
To remove the plant, turn the pot upside down and tap gently on the bottom to loosen it
برای خارج کردن گیاه، گلدان را وارونه کنید و به قسمت انتهایی به آرامی ضربه بزنید تا ( خاک اطراف گیاه ) سست شود.
3 - بکلی دگرگون شدن ، از اینرو به آنرو شدن. مثال:
Their lives were turned upside down when their son was arrested
زندگی آنها بکلی دگرگون شد وقتی پسرشان بازداشت شد!

بپرس