task force

/ˈtæskˈfɔːrs//tɑːskfɔːs/

(ارتش) گروه رزمی، گروه ضربت، گما شت گروه، گما شتگروه گروه مامور کار ویژه، سپارگروه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a temporary group of military personnel formed to accomplish a specific mission.

(2) تعریف: any group or committee assembled to carry out a specific task or solve a specific problem.

جمله های نمونه

1. The United States is sending a naval task force to the area to evacuate American citizens.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده در حال اعزام یک نیروی دریایی به منطقه برای تخلیه شهروندان آمریکایی است
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده یک نیروی ویژه نیروی دریایی را به منطقه می فرستد تا شهروندان آمریکایی را تخلیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government has set up a task force to improve standards in schools.
[ترجمه گوگل]دولت یک کارگروه برای بهبود استانداردها در مدارس ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت یک نیروی کار برای بهبود استانداردهای مدارس ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government has set up a special task force on health care reform.
[ترجمه گوگل]دولت یک کارگروه ویژه برای اصلاحات مراقبت های بهداشتی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت یک نیروی ویژه ویژه برای اصلاح مراقبت های بهداشتی ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The task force is comprised of congressional leaders, cabinet heads and administration officials.
[ترجمه گوگل]این کارگروه متشکل از رهبران کنگره، روسای کابینه و مقامات دولتی است
[ترجمه ترگمان]این نیروی کار متشکل از رهبران کنگره، سران کابینه و مقامات اداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We have set up a task force to look at the question of women returning to work.
[ترجمه گوگل]ما یک کارگروه تشکیل داده ایم تا به مسئله بازگشت زنان به کار رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان]ما یک نیروی کار برای بررسی مساله بازگشت زنان به سر کار ایجاد کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The despatch of the task force is purely a contingency measure.
[ترجمه گوگل]اعزام گروه ضربت صرفاً یک اقدام احتمالی است
[ترجمه ترگمان]فرستادن نیروی کار صرفا یک اقدام احتیاطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Retired teachers have formed a task force to help schools in Poland.
[ترجمه گوگل]معلمان بازنشسته یک کارگروه برای کمک به مدارس در لهستان تشکیل داده اند
[ترجمه ترگمان]معلمان بازنشسته یک نیروی کار برای کمک به مدارس در لهستان تشکیل داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The commander of the German task force radioed that he was breaking off the action.
[ترجمه گوگل]فرمانده گروه ضربت آلمان با رادیو اعلام کرد که در حال شکستن عملیات است
[ترجمه ترگمان]فرمانده نیروی ویژه آلمان به او اطلاع داد که از عمل دست می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These contrasting models provided the task force with a wealth of information and guidance.
[ترجمه گوگل]این مدل‌های متضاد اطلاعات و راهنمایی‌های فراوانی را در اختیار گروه ضربت قرار دادند
[ترجمه ترگمان]این مدل های مختلف، نیروی کار را با سرمایه ای از اطلاعات و راهنمایی فراهم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An amended statement was approved by the task force in April 197
[ترجمه گوگل]بیانیه اصلاح شده توسط کارگروه در آوریل 197 تصویب شد
[ترجمه ترگمان]یک بیانیه اصلاح شده با استفاده از نیروی کار در ۱۹۷ آوریل تصویب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The task force has agreed that the public should be informed which companies are complying with the proposed standards.
[ترجمه گوگل]کارگروه موافقت کرده است که به مردم اطلاع داده شود که کدام شرکت ها با استانداردهای پیشنهادی مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]نیروی کار توافق کرده است که عموم باید مطلع باشند که شرکت ها مطابق با استانداردهای پیشنهادی عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So the league set up a second task force, to examine the quality issue.
[ترجمه گوگل]بنابراین لیگ یک کارگروه دوم را برای بررسی موضوع کیفیت تشکیل داد
[ترجمه ترگمان]بنابراین لیگ دومین نیروی کار را تشکیل داد تا مساله کیفیت را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The task force will concentrate on stopping the theft of trade secrets.
[ترجمه گوگل]کارگروه بر توقف سرقت اسرار تجاری متمرکز خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نیروی ویژه برای جلوگیری از دزدی رازهای تجارت تمرکز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scheme will be extended from Task Force areas to include successful City Challenge bidders.
[ترجمه گوگل]این طرح از مناطق Task Force گسترش خواهد یافت تا مناقصه‌گران موفق چالش شهر را نیز شامل شود
[ترجمه ترگمان]این طرح از نواحی نیروی کار گسترش خواهد یافت تا در شرکت کنندگان موفق شهر برنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• number of units unified together for a combined mission under one commander
a task force is a small section of an army, navy, or air force that is sent to a particular place to deal with a military crisis.
a task force is also a group of people assembled in order to do a particular piece of work.

پیشنهاد کاربران

نیروی رزمی
A “task force” is a temporary group of people who are brought together to work on a specific project or objective. Task forces are often created to address a particular issue or problem, and they are usually led by a single person who is responsible for coordinating the group’s activities. Task forces can be formed in a variety of settings, including the military, law enforcement, government, and business. For example, a task force might be created to investigate a crime, to develop a new product, or to respond to a natural disaster.
...
[مشاهده متن کامل]

گروه ضربت/ کار گروه/ نیروی ویژه، گروهی موقت از افراد است که گرد هم می آیند تا روی یک پروژه یا هدف خاص کار کنند. گروه های ویژه اغلب برای رسیدگی به یک موضوع یا مشکل خاص ایجاد می شوند و معمولاً توسط یک فرد رهبری می شوند که مسئول هماهنگی فعالیت های گروه است. گروه های ضربت می توانند در محیط های مختلفی از جمله ارتش، مجریان قانون، دولتی و تجاری تشکیل شوند. به عنوان مثال، ممکن است یک کار گروه برای بررسی یک جرم، توسعه یک محصول جدید یا واکنش به یک بلایای طبیعی ایجاد شود.
He formed a set of “taskforces” in which top Biden and Sanders advisers worked together to forge policy agreements in several key areas.
The government has set up a task force to investigate the recent cyber attack on the country’s power grid.
The task force was created to address the issue of rising crime rates in the city.
The company has formed a task force to develop a new marketing strategy for their products.
The task force was able to successfully rescue all of the hostages from the building.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/task-force
1. کارگروه
a group of people who are brought together to deal with a particular problem
2. نیروی ویژه، گروه ضربت ( نظامی )
a military force that is brought together and sent to a particular place
گروه تحقیقات میدانی
گروه عملیاتی
task force ( علوم نظامی )
واژه مصوب: نیروی رزمی
تعریف: یگان های موقتی که زیر نظر یک فرمانده عمل می کنند و مأموریت یا عملیات ویژه ای بر عهده دارند
کار گروه ویژه
نیروی ویژه
نیروی ویژه
گروه ضربت
کار گروه

بپرس