tear

/tɪr//tɪə/

معنی: گریه، اشک، چاک، سرشک، پارگی، چاک دادن، دریدن، دراندن، پاره کردن، گسیختن، گسستن
معانی دیگر: جر دادن، گسلاندن، از هم گسیختن، از هم پاشیدن، از هم بریدن، دستخوش (چیزی) شدن، مشوش کردن، آشفته کردن، (با: up یا out یا away یا off و غیره) کندن، در آوردن، شتابیدن، شتافتن، هجوم بردن، دریدگی، تعجیل، سرعت، (جمع) گریه، اشک(ها)، پر اشک کردن، اشک ریختن، (جمع) اندوه، غم، هر چیز شفاف و اشک مانند، انگم شفاف، n : معمولا بصورت جمع اشک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: in tears
(1) تعریف: a drop of salty liquid secreted through ducts which serves to cleanse and lubricate the surface of the eye.
مترادف: teardrop
مشابه: drop, droplet

(2) تعریف: something resembling a tear.
مترادف: drop, teardrop
مشابه: droplet

(3) تعریف: (pl.) the expression of emotion through crying.
مترادف: crying, weeping
مشابه: crocodile tears, sobbing, teardrops

- tears of joy
[ترجمه گوگل] اشک شوق
[ترجمه ترگمان] اشک های شادی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tears, tearing, teared
• : تعریف: to be brimming or overflowing with tears.
مشابه: discharge, drop, flow, ooze, pour, run

- Her eyes teared as she was suddenly filled with emotion.
[ترجمه گنج جو] وقتی که احساسات بر او غلبه کرد اشک از چشمانش سرازیر شد.
|
[ترجمه گوگل] چشمانش اشک ریخت که ناگهان پر از احساسات شد
[ترجمه ترگمان] اشک در چشمانش حلقه زد، اشک در چشمانش حلقه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tear into something (or somebody)
مورد حمله ی شدید قرار دادن،از هم دریدن،در هم کوبیدن

2. tear one's hair
(از شدت غم و غیره) موی خود را کندن

3. tear oneself away from something
با بی میلی کاری یا چیزی را رها کردن

4. tear something apart (or to shreds)
چیزی را پاره پاره کردن،از هم گسستن

5. tear something down
خراب کردن،فرو کوبیدن

6. tear something limb from limb
چیزی را بند بند از هم جدا کردن،تکه پاره کردن

7. tear something up
پاره پاره کردن،از هم دریدن

8. a tear duct
مجرای اشکی

9. to tear a plant up by its roots
گیاهی را ریشه کن کردن (از ریشه در آوردن)

10. to tear some pages out of a book
چند صفحه از کتاب را کندن

11. unwept tear
اشک ریخته نشده

12. wear and tear
فرسودگی (در اثر استعمال)

13. a drop of tear
یک قطره اشک

14. i sewed the tear in his trousers
پارگی شلوارش را دوختم.

15. there is a tear in the crotch of his pants
نیفه ی شلوارش پاره است.

16. be in a tear
شتافتن،عجله داشتن،در شتاب بودن

17. the police zapped them with tear gas
پلیس با گاز اشک آور حسابی خدمت آنها رسید.

18. in order to save wear and tear on your tires
برای جلوگیری از فرسودگی تایرهای (اتومبیل) شما

19. the train went by at a tear
ترن با سرعت تمام عبور کرد.

20. if you jam one more thing into this bag it will tear
اگر چیز دیگری را در این کیسه بچپانی پاره خواهد شد.

21. If I cried a tear of painful sorrow,If I lost all hope for a new tomorrow,Would you dry my tear and ease my pain,Would you make me smile once again?
[ترجمه گوگل]اگر اشک غم دردناکی می گریستم، اگر تمام امیدم را به فردایی جدید از دست می دادم، اشکم را خشک می کردی و دردم را کم می کردی، بار دیگر لبخندم را به لبم می آوردی؟
[ترجمه ترگمان]اگر من یک قطره اشک دردناک را از دست دادم، اگر تمام امید را برای یک فردا جدید از دست بدهم، تو اشک های من را خشک می کنی و درد مرا تسکین می دهی؟ آیا می شود یک بار دیگر لبخند بزنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Police used tear gas to disperse the crowd.
[ترجمه گوگل]پلیس برای متفرق کردن جمعیت از گاز اشک آور استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس برای متفرق کردن جمعیت از گاز اشک آور استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. They propagated political doctrines which promised to tear apart the fabric of British society.
[ترجمه گوگل]آنها دکترین های سیاسی را تبلیغ کردند که نوید بخشیدگی تار و پود جامعه بریتانیا را می داد
[ترجمه ترگمان]آن ها اصول سیاسی را گسترش دادند که قول داد تاروپود جامعه انگلستان را پاره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Police used tear gas to disperse the crowds.
[ترجمه گوگل]پلیس برای متفرق کردن جمعیت از گاز اشک آور استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس برای متفرق کردن جمعیت از گاز اشک آور استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Nothing dries sooner than a tear.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز زودتر از یک اشک خشک نمی شود
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز زودتر از یک قطره اشک خشک نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. . She could tear a character to pieces in three minutes with her sharp tongue.
[ترجمه گوگل] او می‌توانست با زبان تیزش یک شخصیت را در سه دقیقه تکه تکه کند
[ترجمه ترگمان]تا سه دقیقه دیگر می توانست با زبان تندش یک شخصیت را تکه تکه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He could not tear himself from that spot.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست خود را از آن نقطه جدا کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست خود را از آن نقطه دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Riot police used water cannon and tear gas to disperse the crowd.
[ترجمه گوگل]پلیس ضد شورش برای متفرق کردن جمعیت از ماشین های آب پاش و گاز اشک آور استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس ضد شورش از توپ آب و گاز اشک آور برای متفرق کردن جمعیت استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. A tear rolled down his cheek.
[ترجمه گوگل]قطره اشکی روی گونه اش غلتید
[ترجمه ترگمان]اشک از گونه هایش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Sometimes, only a tear, we completely clear sight.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، فقط یک اشک، ما به طور کامل بینایی را پاک می کنیم
[ترجمه ترگمان]گاهی، فقط یک قطره اشک، کام لا آشکار می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گریه (اسم)
cry, bawl, sob, tear

اشک (اسم)
tear, brine, teardrop

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

سرشک (اسم)
drop, tear

پارگی (اسم)
rupture, laceration, tear, prostitute, horse, rent, prostitution

چاک دادن (فعل)
rift, strip, tear, slit, incise, slash, kerf, scotch, unseam

دریدن (فعل)
tear, slit, rip, rend, lacerate

دراندن (فعل)
tear

پاره کردن (فعل)
cut, tear, shred, rip, mangle, tear up, rend, lacerate, lancinate

گسیختن (فعل)
fracture, cut, interrupt, snap, rupture, tear, intermit

گسستن (فعل)
cut, disconnect, rupture, tear

تخصصی

[نساجی] پارگی - پاره کردن - چاک
[پلیمر] پارگی

انگلیسی به انگلیسی

• produce tears in the eyes; fill with tears in the eyes
droplet of fluid from the eye; rip, rend; spree, wild celebration (informal)
rip, rend, lacerate
tears are the drops of liquid that come out of your eyes when you cry.
if you tear something made of cloth or paper, or if it tears, you pull it so that a hole appears in it, or you pull it to pieces.
a tear in something made of cloth is a hole that has been made in it.
if you tear something open, you open it by tearing it.
if you tear a page or a piece of paper out of a book, you remove it by pulling it out sharply rather than cutting it out.
if a powerful force tears something from somewhere, it removes it roughly and violently.
if you tear somewhere, you move there very quickly.
if you are torn between two or more things, you cannot decide which one to choose.
see also tearing.
if you tear something apart, you pull it into pieces violently.
if something tears an organization or country apart, it causes great quarrels or disturbances.
if you tear at something, you violently try to pull pieces off it.
if you tear yourself away from a place, you come away very unwillingly.
if you tear down a building, you destroy it.
if you tear your clothes off, you take them off quickly in a rough way.
if you tear up a piece of paper, you pull it into a lot of small pieces.

پیشنهاد کاربران

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�أثرaser�به معنی اشک است. دربرخی از گویشهای لری به صورت�أرسars, هرسhars, خرسkhars� نیز به کار میرود. در زبان اوستایی همان�أثرaser� است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی
...
[مشاهده متن کامل]
( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �تیرtear� به معنی اشک در زبان انگلیسی به کار میرود ( البته معنی پاره شدن هم میدهد که اشاره کردیم ) . در اینجا تبدیل حرف ث به حرف ت راداریم که تبدیلی رایج در زبانهای ایرانی وآریایی است یعنی أثرaser> تیر tear. ( یک مثال از تبدیل حرف ث به حرف ت: عدد3 در اوستایی�ثری theri� است که وارد زبان انگلیسی شده وبه�تری three� به معنی عدد3 است. ( البته انگلیسی زبانان همان ث اوستایی تلفظ میکنند که درآن نوک زبان بین دندانهای جلو قرار دارد یا در تلفظ ث عربی در کلمه�ثالث�. واژه�أثرaser� در زبان پهلوی به �أرس� تبدیل میشود ( أثر> أرس که جابجایی دو حرف نزدیک به هم نیز رایج است مثل� ملخmalakh در فارسی و مخل makhal در ارمنی�. و گمان میرود که واژگان�أرس، هرس، خرس� در برخی از گویشهای لری از پهلوی آن أرس گرفته شده است یعنی: أثر>أرس> هرس> خرس.

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�تلیش telish, درder� به معنی پاره کردن به کار میرود. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �تیرtear�، � به معنی پاره کردن در زبان انگلیسی
...
[مشاهده متن کامل]
به کار میرود ( البته ناگفته نماند کهtear به معنی اشک نیز میباشدکه آن هم آریایی است وسرجای خود توضیح خواهم داد ) . در زبان لری�تلیش telish� برای پاره کردن پارچه وجامه، و�درder� برای پاره کرده اشیا، و پاره شدن وپاره کردن گوشت حیوان، . . . و اصطلاح�دال دری� به کار میرود. در این واژگان تبدیل لام به حرف ر وهمچنین تبدیل ت به دال را داریم.

شوربای چشم ؛ کنایه از اشک :
هم شوربای چشم نه سکبای چهره ها
کاین شوربا به قیمت سکبا برآورم.
خاقانی.
شوربای چشم خود خوردن بر ابن یمین
به که باید خورد سکبای رخ هر ناکسی.
ابن یمین.
tear 2 ( n ) ( tɛr ) =a hole that has been made in something by tearing, e. g. This sheet has a tear in it.
tear
tear 1 ( n ) ( tɪr ) =a drop of liquid that comes out of your eye when you cry, e. g. A tear rolled down her face. She left the room in tears. He suddenly burst into tears.
tear
دقت کنید که تلفظ به صورت فعل و اسم فرق میکند.
در نقش اسم به معنی اشک میشه ( تیِر )
در نقش فعل به معنی پاره کرده و در نقش اسم به معنی یک قسمت پاره در کاغذ یا لباس، میشه ( تِر )
برای بهتر متوجه شدن تلفظشون، تو دیکشنری های مختلف مثل لانگمن سرچ کنید.
tear: پاره کردن، اشک
در حالت فعل : پاره کردن _ تکه تکه کردن
در حالت اسم : اشک
نکته : اگر توجه کنید تلفظ واژه در حالت فعل ( تِر ) و در حالت اسم ( تی یِر ) خوانده میشود
اشک
جرخوردگی، پارگی، چاک
مترادف cut, rupture, slot
اسم:
اشک
فعل:
1. پاره کردن - دریدن - جردادن
2. پاره شدن
3. کندن ( قاپیدن )
4. با سرعت حرکت کردن
tear down
خراب کردن
tear up
پاره پاره کردن
[پزشکی] اشک: ماده ترشحی توسط غدد اشکی جهت مرطوب کردن چشم
اگر بعدش قید بیاد به معنی حرکت شتابزده و سریعه
He tore off down the street
نوار پیروزی - توالی موفقیت در یک بازه ی زمانی مشخص
دریده شدن و پاره شدن و از هم گسسته شدن هم معنی میده
مثلا :sheeps were tear by wolves
که یعنی :گوسفندان توسط گرگ ها دریده شدن
یا برای کشتی هایی که تو چنگ بمب بهشون خورده باشه و شکسته شده باشن و در استانه ی غرق شدن باشن هم استفاده میشه
It means to start crying because of strong emotion
پاره کردن هم معنی میده
( v ) میشه پاره کردن و ( n ) میشه اشک
Tear:
۱ )
جِریدن.
جِراندن چیزی
پارِهیدن.
پارِهاندن چیزی.
بُریدن.
بُراندن چیزی.
دَریدن چیزی/کسی.
۲ ) اَشکیدن.
اشکاندن کسی.
فرسایش
گریه کردن
می پندارم با واژه - تیان - یا - تیام - بختیاری که معنی چشم می دهد یکسان اَست به دلیل هم ریشگی زبانهای اریایی
اگر فعل باشد معنی "پاره کردن" می دهد.
مثال: که اغلب روی بسته های خوراکی نوشته می شود. ( با علامت یک قیچی و نقطه چین )
Tear here: از اینجا باز شود
اگر اسم باشد معنی "اشک" می دهد.
tear gas: گاز اشک آور
Be tear between
مردد بودن، مستاصل بودن
اشک. . . پاره کردن
جدا کردن
بریدن
خراب کردن سازه . شکستن
اشک. . . گریه
شتابزده حرکت کردن
اشک. گریه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس