take hold of

جمله های نمونه

1. Just take hold of the tube and squeeze.
[ترجمه گوگل]فقط لوله را بگیرید و فشار دهید
[ترجمه ترگمان]فقط لوله را بردارید و فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Take hold of the handle and give it a hard pull.
[ترجمه گوگل]دسته را بگیرید و محکم بکشید
[ترجمه ترگمان]دستگیره را بگیر و محکم بکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It became imperative that he take hold of the bottom rung of the sinuous ladder, which he did.
[ترجمه گوگل]ضروری شد که او پله پایینی نردبان سینوسی را بگیرد، که او هم انجام داد
[ترجمه ترگمان]لازم بود که از نردبان پیچ دار بالا برود، و این کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now take hold of your top leg by the ankle and pull back the leg as far as possible without straining.
[ترجمه گوگل]حالا پای بالایی خود را از مچ پا بگیرید و تا جایی که ممکن است بدون فشار دادن پا را به عقب بکشید
[ترجمه ترگمان]حالا پات رو از قوزک پات در بیار و تا جایی که امکان داره، پا رو بکش عقب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I take hold of the string and pull gently.
[ترجمه گوگل]نخ را می گیرم و به آرامی می کشم
[ترجمه ترگمان]نخ را می گیرم و به آرامی می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sitting with legs outstretched, take hold of your calves with both hands and squeeze them together.
[ترجمه گوگل]در حالت نشسته با پاهای کشیده، ساق پاهای خود را با هر دو دست بگیرید و به هم فشار دهید
[ترجمه ترگمان]در حالی که پاهایم را دراز کرده بودم، of را با دو دست می گرفتم و آن ها را با هم فشار می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Leaning over for balance, take hold of your front ankle and raise the back leg.
[ترجمه گوگل]برای تعادل خم شوید، قوزک جلویی خود را بگیرید و پای عقب را بالا بیاورید
[ترجمه ترگمان]به سمت تعادل خم شوید، قوزک پای خود را بگیرید و پای عقب را بالا ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Take hold of your top leg by the ankle and pull back the leg as far as possible without straining.
[ترجمه گوگل]پای بالایی خود را از مچ پا بگیرید و تا جایی که ممکن است بدون فشار دادن پا را به عقب بکشید
[ترجمه ترگمان]پات رو از قوزک پات در بیار و تا جایی که امکان داره، پا رو بکش عقب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two other watchers take hold of him, lift him up to remove his shoes and thrust him into the dance.
[ترجمه گوگل]دو ناظر دیگر او را می گیرند، بلندش می کنند تا کفش هایش را در بیاورند و به رقص می اندازند
[ترجمه ترگمان]دو نفر دیگر از نگهبانان او را گرفتند و بلندش کردند تا کفش هایش را بردارند و او را به رقص ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Isn't it time to take hold of that lead by realising their true marketing potential?
[ترجمه گوگل]آیا زمان آن نرسیده است که با درک پتانسیل بازاریابی واقعی آنها، این رهبری را در دست بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]آیا زمان آن فرا نرسیده است که با تحقق پتانسیل بازاریابی حقیقی، رهبری آن را به دست آورید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whatever affects us deeply will also take hold of our souls.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که عمیقاً ما را تحت تأثیر قرار دهد، روح ما را نیز تحت تأثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که ما را عمیقا تحت تاثیر قرار دهد، روح ما را نیز تسخیر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whenever I take hold of a woman I feel as though my feet are slithering on tufted grass and goat willow.
[ترجمه گوگل]هر وقت زنی را در آغوش می گیرم احساس می کنم پاهایم روی علف های پرزدار و بید بز می لغزد
[ترجمه ترگمان]هر بار که زنی را به دست می گیرم، احساس می کنم پاهایم روی علف ها و goat پیچ وتاب می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Take hold of that end to help me move this table.
[ترجمه گوگل]آن انتهای را بگیرید تا به من کمک کنید تا این جدول را جابجا کنم
[ترجمه ترگمان]این پایان را در نظر بگیرید تا به من کمک کند این میز را جابجا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The memes take hold of the leash.
[ترجمه گوگل]میم ها افسار را می گیرند
[ترجمه ترگمان]مم ها، افسار را می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• capture, take control of

پیشنهاد کاربران

Grab
To grasp, to grip with the hands
تاثیر داشتن بر چیزی
کنترل داشتن بر چیزی
به نقل از هزاره:
1 - چیزی را گرفتن
2 - کنترل چیزی را به دست گرفتن
catch/lay/take/seize hold of
دستگیر کردن

بپرس